آدرس‌های صفحات رسمی استاد شجریان در فضای مجازی

ادامه نوشته

همایون شجریان، «هوای گریه» را از بجنورد آغاز می‌کند

ادامه نوشته

همایون شجریان و دخترش، یاسمین

 

  

همایون ‫شجریان و  دخترش، یاسمین در  کنسرت پیانو و ویلن بهنام‫ ‏ابوالقاسم‬ و پدرام ‫‏فریوسفی‬، 30 مرداد 94 

 

برای دیدن تصویر در ابعاد بزرگتر  اینجا  را کلیک کنید

آلبوم " چه آتش ها" همایون شجریان فردا؛ 13 بهمن ماه منتشر می شود

 

 

 

آلبوم جدید همایون شجریان به نام " چه آتش ها " که ضبط اجرای زنده کنسرت پاییز 1390 با علی قمصری است؛ بدون آنکه هیچ دخل و تصرفی در آن صورت گیرد؛ 13 بهمن منتشر میگردد.


در نشست همایون و علی قمصری با خبرنگاران در صبح امروز؛ از جزئیات آن بیشتر گفته شد.

 

برای خواندن جزئیات این نشست به اینجا بروید. و برای دیدن عکسها به اینجا مراجعه کنید.

تصنیف آمان با صدای پدر و پسر

 

 

 

عارف قزوینی در  نامه ای که برای ناهید فرستاده از دیدار خود با محمد علی جمالزاده، در همان حال و هوای تنگدلی و تنگدستی یاد کرده است. جمالزاده اصرار داشته در سفر زمینی به ایران که از کرمانشاه و همدان می گذشته، با عارف نیز دیدار کند. تصنیف آمان بیانگر آن حال و احوال است



ای آمان از فراقت آمان 
مُردم از اشتیاقت آمان 
از که گیرم سراغت آمان 
آمان، آمان، آمان، آی امان 

چشم لیلی چو بر مجنون شد 
دل ز دیدار او پُرخون شد 
خون شد از راه دل بیرون شد 
آمان، آمان، آمان، آی امان 

عارف و عامی از می مستند 
عهد و پیمان به ساغر بستند 
پای خُم توبه را بشکستند 
آمان، آمان، آمان، آی امان


عارف هم که سالها اشتیاق زیارت او را داشته به هر زحمت و جان کندنی بوده، صبح به موقع خود را رسانده، منتظر مانده تا او سر و صورت خود را شسته، وارد اتاق یا سالن پذیرایی شده و او را از انتظار زیارت خود بیرون آورند. ولی نویسنده پس از ورود عارف را در آن وضعیت تکیده بیماری نشناخته و انتظار عارفی را که انتظار نداشت او را به این روزگار سیاه ببیند، می کشیده است. عارف می گوید: "گفتم، آقا جان خود من هم انتظار این که خودم را به این روز ببینم، نداشتم. ولی روزگار از این شیرین کاری ها زیاد دارد." جمالزاده وقتی عارف را شناخته به قدری گریه کرده که همسرش و رفیق اروپایی اش که بعد وارد اطاق شده اند، مات و مبهوت مانده اند. عارف می گوید: "آن وقت فهمیدم که در این ده پانزده سال چه قدر باید فرق کرده باشم..."

 

دریافت تصنیف آمان با صدای استاد شجریان

 

دریافت تصنیف آمان با صدای همایون شجریان

تكذيب حضور همايون شجريان در تلويزيون توسط شرکت دل آواز

 

امروز به ناگاه خبری در خبرگزاری ایسنا قرار گرفت مبنی بر حضور همایون شجریان در تلویزیون. خبر اینگونه بود که: سيد محمد مناجاتي ـ تهيه‌كننده برنامه‌ي موسيقي محور «دستان» ـ در گفت‌وگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اعلام کرد که برنامه‌ موسيقي‌ محور «دستان» به زودي آلبوم جديد همايون شجريان را با حضور وی معرفي مي‌كند. اين آلبوم جديد توسط انتشارات باربد در حال آماده‌سازي است.

این خبر که بازخوردهای فراوانی داشت؛دهان به دهان چرخید تا اینکه ساعتی قبل روابط عمومی شرکت دل آواز در خبری به شرح ذیل صحت آنرا تکذیب نمود.

 

در پي خبر حضور همايون شجريان در برنامه موسيقي «دستان» روابط عمومي شركت فرهنگي و هنري دل‌‌آواز ضمن تشكر و سپاس از تلاش دست اندركاران اين برنامه، اعلام مي‌كند كه اين خبر صحت ندارد.

گفتگوی همایون شجریان با روزنامه تماشا؛ به بازیگری علاقه دارم اما جراتش را نداشته ام

صدای همایون شجریان یکی از شنیدنی‌ترین صداهاست و از سنتی نوازان خوش اخلاق و مردمی‌ایران است که بسیار به سینما و سینماگران ایرانی علاقه دارد. او اطلاعات سینمایی اش را با اتفاقات دنیا به روز می‌کند و این علاقه مندی سبب شده تا در این حوزه دوستان زیادی داشته باشد. روزنامه تماشا با این خواننده موسیقی سنتی که میراث‌دار صدای گران‌بهای پدر نیز هست، گفت‌وگویی را با چاشنی سینمایی انجام داده که با هم آن‌را می‌خوانیم.

حضور گهگاه شما در جمع های سینمایی خیلی برایمان جالب است. چه بهانه ای باعث حضور یک هنرمند عرصه موسیقی در محافل سینمایی شده است؟

من به سینما علاقه مندم و خوشبختانه از اهالی سینما دوستان زیادی دارم که سبب توجه بیشتر من به این هنر شده است. جالب اینکه این علاقه مندی یک طرفه نیست و جذب آنها به موسیقی هم باعث شد ما حرف های زیادی برای گفتن داشته باشیم و بیشتر یکدیگر را ملاقات کنیم.

پس با وجود چنین دوستانی که به آنها هم خواهیم پرداخت، فکر می‌کنم شما باید در جریان کامل آثار سینمای ایران باشید؟

بله؛ به طور کلی من اتفاقات سینمایی برایم جالب است و پیگیرشان می‌شوم. اما متاسفانه به دلیل اینکه مدتی خارج از کشور به سر می‌بردم، اخیرا نتوانسته ام فیلم ها را دنبال کنم.

وقتی به ایران می‌آیید بیشتر چه تفریحاتی دارید؟

من بعد از سینما، تئاتر را هم خیلی دوست دارم و هربار که فرصتی پیش بیاید، حتما به دیدن نمایش ها می‌روم. اما همان طور که گفتم سفرم باعث شد که از این فضا هم دور بمانم.

آخرین تئاتری که تماشا کردید، چه بود؟

آقای اشمیت کیه؟ کار داوود رشیدی که خیلی هم لذت بردم.

همان طور که اشاره کردید، حضور دوستان سینمایی، شما را با جریانات این حوزه آشنا کرده. نظرتان درباره فضای این روزهای سینما چیست؟

همان طور که همه می‌دانند سینمای ایران با فراز و نشیب هایی همراه و درگیر مشکلاتی است که موسیقی و سایر حوزه های هنری هم باتوجه به شرایطشان با آنها آشنا هستند. اما آنچه مهم است اینکه لا به لای این مباحث، اتفاق های خوب هم در آن رخ می‌دهد. حالا با مسائلی که همیشه هنر درگیرش است من فکر می‌کنم تولید و ارایه فیلمی‌مثل «جدایی نادر از سیمین» به دنیای سینما، بهترین رویدادی بود که می‌تواند برای هر کشوری رخ دهد.

شما یکی از اجراهای تان را هم به آقای فرهادی تقدیم کرده بودید.

بله. البته من فقط می‌توانم نظر سلیقه ای بدهم و به نظرم این فیلم باعث شد سینمای ایران خیلی جدی تر توجه دنیا را به خود جلب کند. این اصلا عجیب نیست. ما شاید از نظر تکنولوژی با هالیوود فاصله داشته باشیم. اما از نظر توانایی و داشتن هنرمندان با استعداد، هم در نسل قبل هم در نسل جدید هیچ کمبودی نداریم و فکر می‌کنم بعد از این بازهم سینمای ما بتواند افتخارات جهانی کسب کند.

آخرین فیلم هایی که این روزها دیده اید و دوست داشتید، کدام ها بوده اند؟

سعادت آباد آخرین فیلمی‌بود که در سینما دیدم. ولی اگر هم فرصت نداشته باشم اغلب فیلم هایی که تعریف خوب بشنوم را حتما نگاه می‌کنم. از فیلم های هالیوودی هم به تازگی فیلم های «قوی سیاه» و «بنجامین باتن» را دیده ام.

ارتباطتان با سینمای جهان چطور است؟

خوب (می‌خندد). به هر حال سینمای هالیوود است و ما باید آنجا را با مقیاس های خاص خودش بسنجیم. فیلم های هالیوودی علاوه بر بازی و فیلمنامه جذابیت هایی در تولید و تکنولوژی دارد که باعث می‌شود نگاه متفاوت تری به سینمای آنها داشته باشیم.

آخرین فیلمی‌که خودتان در سالن سینما دیدید؟

آخرین فیلمی‌که در سالن دیدم، یک فیلم کمدی بود از مستربین که در هلند دیدم. اسم فیلم یادم نیست، اما در تایید حرف خودم باید بگویم این کار نسبت به ویدئوهایی که من از این شخصیت دیده بودم، برایم جالب تر بود.

خب، حالا برویم سراغ دوستان سینمایی تان. فکر می‌کنم برای خیلی ها جالب باشد بدانند کدام یک از هنرمندان کشورمان از دوستان شما هستند؟

دوستان زیادی در این حوزه دارم و باعث افتخار من است که بگویم اغلب سینماگران از دوستان نزدیک و صمیمی‌من هستند. پرویز پرستویی، گلاب آدینه، گوهر خیراندیش از این دسته هستند و نیکی کریمی‌ازجمله دوستان سینمایی من است که خود از علاقه مندان موسیقی کلاسیک به شمار می‌رود. در میان بچه های تئاتر سیامک صفری، بهناز جعفری و بسیاری دیگر. می‌دانم هر اسمی‌هم بیاورم باز عده ای از قلم می‌افتند و من شرمنده شان می‌شوم.

دوستی با اهالی سینما انگیزه بازیگرشدن را در شما به وجود نیاورد؟

خودم به بازیگری علاقه دارم، اما هیچ وقت جراتش را پیدا نکرده ام. به نظرم آدم باید یا واقعا دست پر باشد یا اصلا وارد این حرفه نشود. من هم چون این توانایی را هیچ وقت در خود ندیده ام، به طور جدی به آن فکر نکرده ام و ترجیح می‌دهم بیننده خوبی باشم و این گونه از سینما لذت ببرم.

کمی‌ هم به هنر مورد علاقه شما بپردازیم. موسیقی در خاندان شجریان نهادینه شده و خیلی ها با صدای پدر شما خاطره دارند. آیا انتخاب این سبک موسیقی برای همایون شجریان از طرف پدر بوده یا علاقه شخصی؟

در موسیقی هیچ محدودیتی برای خودم قائل نمی‌شوم و برای گوش دادن به سبک های دیگر هم علاقه مندم. هم موسیقی پاپ گوش می‌کنم هم سنتی، اما برای اجرا خودم این سبک را انتخاب کردم چون آشنایی بیشتری با آن دارم و واقعا زمان اجرا خودم خیلی از آن لذت می‌برم چون با احساس من هماهنگ تر است. هر نوع موسیقی که از نظر کیفی آبرومند و شنیدنی باشد، در هر سبکی از آن استقبال می‌کنم و اصلا اعتقادی به محدود کردن خودم در این زمینه ندارم. به نظرم باید با هر سلیقه ای آشنا شد و از آن استفاده کرد.

به جز پدرتان از صدای کدام خواننده قدیمی‌ یا جدید لذت می‌برید؟

در گذشته خواننده های به نام و خوش صدای بسیاری داشتیم که بسیاری از ما و نسل های گذشته با صدایشان خاطره داریم. موسیقی را در درجه اول کاملا احساسی گوش می‌کنم و کاری به بعد ارزشی آن ندارم. موسیقی زمانی که حرفی برای گفتن دارد، شنیدنی است. به نظر من غلامحسین بنان و خانم قمرالملوک وزیری را می‌توان به عنوان اسطوره های صدا یاد کرد. اما در میان هم نسلان من علیرضا قربانی، محمد معتمدی، سالار عقیلی و سینا سرلک ازجمله خوانندگانی هستند که من واقعا از صدایشان لذت می‌برم.

از جدیدترین فعالیت هایتان هم برایمان می‌گویید.

قبل از عید آلبومی‌به نام «بی من مرو» منتشر شد که امیدوارم مردم دوست داشته باشند. به تازگی هم در آمریکا کنسرت داشتم. اما این روزها در حال تدارک چند کنسرت در ایران هستم و تصمیم دارم هم در تهران هم چند شهرستان چند کنسرت برگزار کنم. علاوه بر این اگر همه چیز به خوبی پیش برود تا ۶ ماه آینده برای آلبوم جدیدم هم مجوز خواهم گرفت.

منبع: مجله موسیقی ملودی

 

حضور همایون شجریان در مراسم تشییع روانشاد سمندریان

 

بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی‌     در سینه‌های مردم عارف مقام ماست

راونشاد حمید سمندریان که از اساتید برجسته تئاتر بودند سحرگاه پنج شنبه هفته گذشته؛بدرود حیات گفتند و پیکر ایشان روز شنبه با شکوه تمام در خانه هنرمندان تشییع شد؛حضور گسترده مردم و هنرمندان برجسته سینما از نسلهای مختلف نشان دهنده شخصیت هنری زنده یاد حمید سمندریان است.در این بین و تاکید هماره بر پیوند ناگسستنی سینما و تئاتر با موسیقی،حضور همایون شجریان در این مراسم نیز موید همین امر است.

 

 

دیدن عکسهای بیشتر از این مراسم با شکوه که نشان هنده ارزش هنر و هنرمند  میان ما ایرانیهاست؛خالی از لطف نیست.

خبرگزاری مهر

ایسنا

خبرگزاری فارس

هنر آنلاین I

هنر آنلاین II

سینمای ما

 

 

حرکتی ارزشمند از همایون شجریان که در این ایام غم موسیقی ؛ تبسمی بر چهره مان نهاد

 

گر تو خواهی که بجویی دلم امروز بجوی            ورنه بسیار بجویی و نیابی بازم

 

در این ایام که گاه و بیگاه خبر ازدست دادن هنرمندان مکرر میرسد

در این ایام که فراق از دست دادن آنها ما را غمزده کرده است؛ و غم از دست دادن آنها یکطرف و شنیدن اخبار چون دفن شبانه آنان و یا فوت آنان در خلوت خانه و ماندن  17 روزه جسد آنان در منزل،از مصیبت از دست دادنشان غم انگیزتر است. با این وجود ، در این ایام حزن انگیز؛ شنیدن اخباری در گرامیداشت هنرمندان این مرز و بوم حداقل  غم ایام را یرای ساعاتی مختصر به فراموشی  می سپارد

یکی از این مراسم ها،کنسرتی برای تقدیر از هنرمند ارزنده و ناشناخته و گمنامی بود که در تاریخ 16 و 17 تیر ماه در مراغه برای تجلیل ار بیوک آقای مراغه ای در مراغه برگزار گردید . انچه که این مراسم را پر اهمیت نمود و بر جنبه خبری ان افزود حضور همایون شجریان در آن و ابلاغ پیام استاد شجریان به ایشان بود

 

 

 

 

اما آقا بیوک کیست؟

حقیقت آن است که حقیر هم تا چند صباحی قبل نیز این هنرمند وارسته را نه تنها نشناخته بلکه نامی هم از ایشان نشنیده بودم تا اینکه در شهریور 1389 مجید درخشانی  و همایون شجریان همراه با تنی چند عازم مراغه شدند تا متن پیام استاد شجریان را به دست ایشان برسانند و مدتی بعد روزنامه شرق در ویژه نامه موسیقی خود، این هنرمند را بیشتر بر ما شناساند. در این ویژه نامه بیوک آقا چنین توصیف می شود:

افسانه چنگي پير شهر:

شنيده بوديم تار مي‌زند با حس و حال قديمي‌ها. مي‌گفتند سازش بعد از سال‌ها روح كوه‌هاي آذربايجان را دارد. مي‌گفتند خوب تار مي‌زند با آنكه هيچ نمي‌داند، نه از سواد و كتاب و نه حتي از گذشته خودش. همين‌ها كافي بود تا ما را بكشاند از تهران تا مراغه تا پيرمردي را ببينيم كه مي‌گفتند روزگاري مجنون كوه‌هاي مراغه بوده ‌است و حالا هم خنياگر پيرشهر. همه چيز درباره بيوك‌آقا شكوري مراغه‌اي به افسانه مي‌ماند. محلي‌ها «دلي بويا» (بيوك‌آقاي ديوانه) مي‌خوانندش و گويا از قديم هم به همين نام معروف بوده ‌است. روايت‌هاي متعدد و متناقضي از زندگي او وجود داشت. اما مسافران اتوبوسي كه از تهران به سمت مراغه مي‌رفتند روايت خاصي را شنيده بودند. مجيد درخشاني، پيمان سلطاني و جواد بطحايي به همراه جمعي از نوازندگان برتر جوان موسيقي سنتي همراه با يك گروه مستندساز در حالي كه يادداشت و هديه‌اي از محمدرضا شجريان را براي بيوك‌آقاهمراه داشتند براي ديدار اين مرد و شايد كشف افسانه او به راه افتادند.

بعد از حدود 9 ساعت حركت حدود ساعت 2بعدازظهر به مراغه رسيديم. اولين تصوير از بيوك‌آقا پيرمردي بود تكيده و لاغراندام با سري پر از موهاي سفيد كه سر ميزي در يك رستوران نشسته بود و بي‌توجه به همه جا مشغول خوردن غذا بود. با كسي حرف نمي‌زد. بعضي از ميزبانان مراغه‌اي گاهي چيزهايي به زبان آذري با او مي‌گفتند و او هم با سر يا با جمله‌اي با صداي آرام تاييد و رد مي‌كرد. پيش از همه هم از آنجا رفت.بعد از ناهار به منزل يكي از اهالي مراغه رفتيم تا ساز زدن بيوك‌آقا را بشنويم. آنجا در گوشه‌اي از اتاق روي مبلي ساز در دست نشسته بود. بدون كوچك‌ترين مقدمه‌اي و حتي بدون يك كلام سخن گفتن شروع به نواختن كرد. در اصفهان و ماهور و يتيم‌سه‌گاه1 تار زد و در چند قطعه هم با همان صداي ضعيف به تركي آواز خواند. بين قطعات لحظه‌اي هم درنگ نمي‌كرد. بي‌آنكه اجازه دهد كسي سخني بگويد يا حتي حضار تشويقش كنند نواختن قطعه بعدي را آغاز مي‌كرد.در طول اين مدت نوازندگان جواني همچون ساناز ستار‌زاده، شاهو عندليبي و يكي دو نوازنده مراغه‌اي با نواختن تار و تنبك و دايره او را همراهي كردند. پوريا اخواص نيز با همراهي تار بيوك‌آقاآوازي خواند. غزل آواز شعري بود از شهريار با اين مطلع:

باز كن نغمه جان‌سوز از آن ساز امشب / تا كني عقده اشك از غم من باز امشب

آشكارا بي‌حوصله بود. توان نشستن در جمع را نداشت. بعضي از اهالي هم مي‌گفتند از ميكروفن و دوربين دل خوشي ندارد و حضورشان معذبش مي‌كند. اما حتي حضور و تشويق‌هاي بزرگان و جوانان موسيقي هم نتوانست بيش از يك ساعت در جمع شلوغ بنشاندش. ناگهان بي‌مقدمه برخاست و خارج شد. يكي از هنردوستان مراغه به دنبالش رفت تا متقاعدش كند به بازگشت. گويا همان موقع كمي با ماشين در شهر چرخانده بودش و توانسته بود قانعش كند كه براي گرفتن چند عكس يادگاري و تحويل گرفتن نامه و هديه استاد شجريان و حاضرين بازگردد. بازگشت و چند دقيقه‌اي تار زد. بعد از آن مجيد درخشاني متن نامه استاد به بيوك‌آقا را خواند و هدايا را به دست كسي سپرد تا به او بدهد. بعد از آن باز هم بيوك‌آقا بدون خداحافظي و حتي نگاهي به پشت سرش رفت. اما با رفتن او همه دوباره به ياد افسانه بيوك‌آقا افتادند و اينكه در طول سال‌هاي زندگي‌اش بر او چه رفته و از كجا مي‌آيد و ساز زدن را چگونه ياد گرفته است.

تنها اطلاعات ما پيش از سفر از او اين بود كه او در كودكي پدرش را از دست مي‌دهد و مادرش با مردي ازدواج مي‌كند كه تار مي‌نواخته است و او نواختن را از آنجا مي‌داند. در جواني نيز همسر و فرزندش را از دست داده است. چند سال پيش بعد از آنكه مستندي از او ساخته مي‌شود چند نفر از اهالي مراغه به سراغش رفته‌اند و كمكش مي‌كنند. الان هم در هتلي در مراغه ساكن است. مابقي چيزها هم بيشتر شبيه افسانه بود تا واقعيت. اينكه او هيچ چيز از گذشته‌اش به جز داستانيادگرفتن تار را به ياد نمي‌آورد حتي تاريخ تولدش را. اينكه سال‌ها در كوه‌ها سرگردان بوده ‌است و كسي از احوالش خبري نداشته و داستان‌هاي ديگري كه شنيده‌ بوديم. پس از رفتن بيوك‌آقااز آن خانه هم پرس و جوها در مورد او از محلي‌ها شروع شد. باز هم كسي چيز زيادي نمي‌دانست و همين افسانه‌ها بازگو شدند. اما در نهايت پاسخ‌هاي يك زن و شوهر مراغه‌اي ما را به داستان زندگي او نزديك‌تر كرد. اين مرد و زن گفتند كه بيوك‌آقا‌شناسنامه دارد و در آن سال 1312 به عنوان سال تولدش آمده ‌است. در‌ شناسنامه او نام زن و فرزندش هم ديده مي‌شود كه البته هر دو فوت كرده‌اند. گويا او خواهري هم دارد كه در تهران زندگي مي‌كند. سال‌ها پيش نوازندگي تار را از ناپدري‌اش آموخته ‌است. روزي به تهران مي‌آيد تا براي ناپدري‌اش ساز بخرد. در آنجا اتفاقي با زنده‌ياد لطف‌الله مجد آشنا مي‌شود. چند هفته‌اي را در منزل او مهمان بوده و چيزهايي در مورد تارنوازي از او آموخته است. سال‌ها در مراغه زندگي مي‌كرده‌ و در مجالس شادي مردم تار مي‌نواخته است. گويا از اين راه درآمد خوبي هم داشته ‌است.اخلاق شخصي بيوك‌آقا در بذل و بخشش اموالش باعث شده چيزي از آن پول‌ها برايش باقي نماند. در اوايل ميانسالي بيوك‌آقا براي مدتي چند روزي ديگر در شهر ديده نمي‌شود. بعد از چند روز او را مي‌بينند كه با لباسي مشكي بر تن به شهر بازمي‌گردد. كسي هرگز ماجراي آن روز را نمي‌فهمد و گويا خود او هم هرگز سخني درباره آن ماجرا نگفته است. بعد از اين بيوك‌آقا چند سالي ديگر ساز نمي‌زند و گويا آواره خيابان‌ها بوده‌ است. در دخمه‌اي زندگي مي‌كرده و تنها دوستش يك سازنده تار در مراغه بوده ‌است. از او يكي دو نوحه نيز نقل قول شده ‌است كه مداحان محلي مي‌خوانند.

در سال 1372 عليرضا انصاريان مستندي از بيوك‌آقا مي‌سازد با نام زخمه بر زخم. اين مستند اولين بار نام بيوك‌آقا را در خارج از شهر مراغه مطرح مي‌كند. در اين مستند بخش‌هايي از زندگي بيوك‌آقا يا همان «دلي بويا» را نشان مي‌دهد كه او در دخمه‌اش زندگي مي‌كند و از همه دنيا بريده ‌است. پخش دوباره اين فيلم در شبكه آرته فرانسه يك بار ديگر توجه‌ها را به بيوك‌آقا جلب كرد. در مهرماه امسال مجيد درخشاني به همراه همايون شجريان به مراغه و ديدن او مي‌روند. همين مقدمه سفر بعدي را هم فراهم مي‌كند كه اين بار جمع بزرگ‌تري به ديدار اين نوازنده گمنام مراغه‌اي بروند. آنچه پيداست، اين است كه بيوك‌آقا اهل توجه به مسائل مالي نيست، در حال خودش است و زياد به بيرون توجهي ندارد، با دمپايي و پيژامه

همه جا مي‌رود و حتي حضور اساتيد موسيقي كشور هم باعث نمي‌شود لباس ديگري بر تن كند. در مراغه هم شنيديم حتي در هتل محل سكونتش هم دوست ندارد روي تخت بخوابد و رختخوابش را كف اتاق و روي زمين مي‌اندازند. مي‌گويند هزينه كل زندگي‌اش ماهي 80 هزار تومان است. اما براي تامين همين 80 هزار تومان هم مشكلات فراواني دارد. در 77سالگي هنوز از خودش خانه‌اي ندارد و هيچ تامين مالي‌اي نيز برايش نيست.شايد اگر كمك‌هاي هنرمندان مراغه‌اي نبود و صاحب هتلي حاضر نمي‌شد به او براي زندگي اتاقي بدهد بيوك‌آقا در يكي از شب‌هاي سرد آذربايجان در سكوت و تنهايي از سرما رفته بود. انگيزه بازديد بزرگان و جوانان موسيقي در كنار او شايد بيش از آنكه لذت شنيدن سازش باشد دغدغه‌اي صنفي براي حمايت از يك هنرمند گمنام است؛ هنرمندي كه شايد اگر در مجاري رسمي افتاده بود امروز وضع ديگري داشت. هنرمندي كه در گوشه‌اي و بدون هي چ حمايت رسمي سال‌ها زندگي كرده بود. اما بيوك‌آقاتنها يكي از اين‌گونه نوازندگان است. شايد او خوش‌اقبال بود كه روزي مستندي از او ساخته شد و كمك‌هاي اندكي به او مي‌شود. اما بي‌شك بسياري همچون او در گوشه و كنار اين كشور هستند كه هيچ‌گاه چنين فرصتي را نيافته‌اند؛ كساني كه به جز نواختن كار ديگري ندارند. اينها كه امروز ديگر تواني و مجالي براي نواختن و ارتزاق از راه آن ندارند، چگونه روزگار مي‌گذرانند. آن هم در جايي كه نه خبري از نهادهاي حامي هنرمندان هست و هنرمندان موسيقي‌اش از مشهور و گمنام، از تهراني و شهرستاني حتي از داشتن بيمه هم محرومند. كسي نه حالي ازشان مي‌پرسد و نه عشق‌شان و هنرشان مورد توجه كسي است. اينها راويان احساسي‌ترين نغمات موسيقي ايراني‌اند؛ نواهايي كه بي‌دغدغه نت و هارموني از اعماق جان مي‌آيد و سينه به سينه منتقل شده ‌است. با از دست رفتن بيوك‌آقاهاي شهرهاي كوچك و بزرگ اين كشور اين سرمايه‌ها نيز از دست خواهند رفت و اين نغمه‌ها خاموش خواهند شد.

به هر ترتیب این حرکت ارزشمند همایون شجریان که در ادامه حرکت استاد شجریان می باشد را باید ستود و برای این پدر و پسر هنرمند و همچنین بیوک آقا آرزوی سلامتی کرد.

برای دیدن عکسهای این مراسم به سایت موسیقی ایرانیان بروید

در انتها میتوانید متن پیام استاد و دست خط استاد شجریان برای این هنرمند را که در سفر همایون در ۱۸ شهریور  ۱۳۸۹ به ایشان ابلاغ گردید را متوانید ملاحظه فرمایید.

 

دست خط متن  استاد محمد رضا شجریان برای بیوک آقای مراغه ای

و در اواسط شهریور ۱۳۸۹ استاد محمدرضا شجریان برای بیوک‌آقای مراغه‌ای پیامی را نوشتند. شایان ذکر است٬ این متن روز ۱۹ شهریور ۱۳۸۹ به دست بیوک‌آقا رسید و برا‌یشان توسط استاد درخشانی خوانده شد.

 

هنرمند دلسوخته و عزیز٬ جناب بیوک‌آقای شکوری مراغه‌ای
فرهادوار در شهر و بیابان بدنبال معشوقت که انسانیت بود٬ گشتی و کمتر یافتی
اما در گوشه‌ی تنهایی بود که به گنجینه‌ی وجود خودت رسیدی که بی‌همتاست.
بدان هستند هنردوستانی که گنج هنر را در ویران‌سرای دل‌های هنرمندانی چون تو می‌جویند و پیدا می‌کنند.
بی‌نیازی٬ پاکی٬ ساده‌دلی و  هنر  عمر به پایش‌سوخته‌ی تو ستودنی است و تقدیر می‌شود.
احترام صمیمانه‌ی مرا بپذیر.


۱۸ شهریور  ۱۳۸۹ -  محمدرضا شجریان

 

تصنیف سخن عشق؛ صدای پدر همراه با پسر و دختر

تصنیف سخن عشق که بر روی شعر استاد سخن؛سعدی علیه الرحمه برای اولین بار در کنسرت استاد با گروه آوا در مرداد ۱۳۸۶ به صورت همخوانی با همایون اجرا شد.بعدها این تصنیف همراه با گروه شهناز همراه با صدای مژگان شجریان در ۱۴ فروردین ۱۳۸۹ مجدد اجرا گردید.شنیدن این تصنیف همراه با صدای استاد و فرزندان خالی از لطف نیست.. 

 

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
درم از دیده چکانست به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

 

 دریافت تصنیف سخن عشق با صدای استاد شجریان و همایون - کنسرت مرداد ماه ۱۳۸۶ 

 

دریافت تصنیف سخن عشق با صدای استاد شجریان و مژگان - کنسرت لندن؛۱۴ فروردین ۱۳۸۹