ترانه و تصنیف‌های کمتر شنیده شده از استاد شجریان/  اجرای خصوصی غم با طبیبان

 

اجرای خصوصی « غم با طبیبان» استاد شجریان با تار مجید درخشانی

 

 

چندان که گفتم غم با طبیبان

درمان نکردند مسکین غریبان

آن گل که هر دم در دست بادیست

گو شرم بادش از عندلیبان

یا رب امان ده تا بازبیند

چشم محبان روی حبیبان

درج محبت بر مهر خود نیست

یا رب مبادا کام رقیبان

ای منعم آخر بر خوان جودت

تا چند باشیم از بی نصیبان

حافظ نگشتی شیدای گیتی

گر می‌شنیدی پند ادیبان

 

 

دانلود غم با طبیبان

نحوه شکل گیری آلبوم «در خیال» و «گروه شهناز» از زبان مجید درخشانی

مجید درخشانی که سابقه همکاری با استاد شجریان و آهنگساز دو آلبوم ایشان با نام «در خیال» و «رندان مست» می باشد. در گفتگویی خود با روزنامه شرق که صبح امروز(چهارشنبه یکم شهریور) منتشر شده است. درخشانی در این گفتگو به نکات جالبی از نحوه آشنایی خود با خسرو آواز ایران ، شکل گیری آلبوم «در خیال» و گروه «شهناز» و... اشاره می کند.

 

ادامه نوشته

مجید درخشانی درباره گروه شهناز و از سال‌هایی که بر خسرو آواز ایران گذشت می گوید

 

 

در شماره نخستین مجله الکترونیکی ریتم نو؛ پرونده‌ای ویژه درباره استاد محمدرضا شجریان و گروه شهناز تحت عنوان «به نام پدر» اختصاص داده شده است. در این مجله در گفتگوی مفصل با مجید درخشانی به تمام اتفاقات گروه شهناز، حواشی و ممنوع‌الکاری استاد شجریان پرداخته‌شده است که در آن صحبت‌هایی را برای نخستین بار خواهید خواند. متن کامل این گفتگو از نظر می گذرد.

ادامه نوشته

خاطرات ساخت آلبوم "در خیال" استاد شجریان و نامهربانی‌های سالیان اخیر با وی از زبان مجید درخشانی

 

مجید درخشانی که سابقه همکاری در پروژه‌های مختلفی چون ساخت آلبوم خاطره‌انگیز "در خیال" را با محمدرضا شجریان دارد، از برخی ویژگی‌های این خواننده و همچنین نامهربانی‌هایی که درباره شجریان طی سال‌های گذشته و هشت سال ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد اتفاق افتاده، گفت.

ادامه نوشته

درخشانی از حال این روزهای خسرو آواز ایران می‌گوید/ اشتیاق مردم مرهمی برای استاد شجریان

ادامه نوشته

مجید درخشانی از خاطراتش با استاد شجریان می‌گوید...

 

 

کنسرت کوپرتینو - ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱

 

 

1

همان سالی که من به ایران آمدم تا استاد در خیال را بشنوند، ایشان یک سفری داشتند به مشهد. خب من هم زمان اقامتم در ایران محدود بود و خیلی زود باید برمی‌گشتم. استاد هم با من وعده کرده بودند که این کار را بشنوند و نمی‌خواستند که خلف وعده شود. با من تماس گرفتند و گفتند من مشهد هستم. پرسیدند شما می‌توانید بیایید مشهد؟ گفتم بله، می‌توانم!بلیت هواپیما تهیه کردم که به مشهد بروم تا آنجا استاد کار را بشنوند. نزدیکی‌های مشهد که رسیدیم، اعلام کردند هوا خراب است و هواپیما نمی‌تواند بنشیند. استاد هم ظاهراً با برادرشان آمده بودند فرودگاه و یک مدتی منتظر بودند و وقتی اعلام شده بود که پرواز نمی‌نشیند، داشتند برمی‌گشتند. اما بر خلاف آن چیزی که اعلام شده بود، گویا امکان فرود پیش آمد و هواپیما نشست.من که بیرون آمدم، دیدم استاد و برادرشان در حال برگشتن هستند. من صداشان کردم و وقتی من را دیدند تعجب کردند... خلاصه ما خدمت استاد رفتیم و ایشان کار را شنیدند. در واقع این نشستن هواپیما یک شانسی بود که اگر اتفاق نمی‌افتاد، من می‌رفتم و شاید یکی دو سال بعد برمی‌گشتم و آن موقع داستان کلاً تغییر می‌کرد.

 

 

2

در همان دوره‌هایی که به‌تازگی در خیال ضبط شده بود و ما مشغول انجام کار بعدی بودیم، استاد جایی مهمان بودند و من هم همراهشان بودم. آنجا از دوستان نزدیک استاد که قبلاً با ایشان آلمان بودند هم حضور داشتند. البته من آن زمان به اندازه‌ی الآن به استاد نزدیک نبودم. در واقع همان زمانی بود که استاد چند کنسرت در آلمان برگزار کرده بودند که بسیار استقبال شده بود و خیلی مورد توجه قرار گرفته بود و باعث شده بود مردم در آنجا با موسیقی ایرانی بیشتر آشنا بشوند.در آن مهمانی، میزبان برای اینکه خیلی ارادتشان را به استاد نشان بدهند، قبل از شام یک صحبتی را شروع کردند. گفتنند من می‌خواهم اعلام کنم که واقعاً وجود استاد باعث شده شنونده‌های خارج از ایران موسیقی ایرانی را بیشتر بشناسند و بیشتر آشنا بشوند... ایشان داشتند این را می‌گفتند که ناگهان استاد گفت: «نه، این‌طور نیست»!‌ ما خیلی تعجب کرده بودیم. استاد گفتند: «کسی که قبل از ما، موسیقی ایرانی را آنجا شناساند آقای درخشانی بود.» در صورتی‌که فعالیت ما هنوز دامنه‌ی وسیعی نداشت. هر چند چند سالی کار کرده بودیم و گروه‌هایی ایجاد کرده بودیم. خب استاد این‌قدر لطف و محبت داشتند که صحبت میزبان را قطع کردند و گفتند ایشان این کار را کردند و من دیدم که ایشان چقدر حواس‌شان به همه چیز هست.

۳
شما حتماً می‌دانید که استاد چقدر به گل و گیاه علاقه‌مند هستند. یک بار ایشان به کلن آمده بودند. من از قبل یک جایی را اطراف کلن می‌شناختم که نمایشگاه بسیار بزرگی از گل و گیاه بود. یک مکان بسیار وسیع که فقط مخصوص گل و گیاه بود. ما از ساعت ده صبح با استاد رفتیم آنجا. برای ما خیلی خوشایند بود کنار ایشان هستیم. واقعاً نمی‌دانم چند ساعت آنجا بودیم. خیلی طول کشید. استاد نگاه می‌کردند و می‌رفتند توی جزئیات. آن‌قدر گل و گیاه انتخاب کردند که چرخ خرید کامل پر شده بود. راستش من و یکی از دوستان که همراه ایشان بودیم، واقعاً بریده بودیم و استاد اصلاً خسته نمی‌شدند و باز هم داشتند گل و گیاه انتخاب می‌کردند؛ ما واقعاً حیرت کرده بودیم از این همه عشق و علاقه‌ی ایشان،استاد در همه‌ی کارها این‌طور هستند؛ در واقع در کارهایی که ما دیدیم و در خاطرمان مانده. در همه‌ی زمینه‌ها همین‌طور پی‌گیر و با حسن نیت هستند و با عشق و علاقه دنبال می‌کنند.