ما معشوقه دیکتاتورها بودیم

 

در ژانویه سال 2011، دایان داکرت (Diane DUCRET) اولین کتاب خود را با عنوان "زنان دیکتاتورها" منتشر کرد. این کتاب پرفروشترین کتاب سال در فرانسه و به هجده زبان زنده دنیا نیز ترجمه شد. نویسنده در این کتاب،  داستان زندگی و روابط همسران و معشوقه های موسولینی، لنین، استالین، آنتونیو سالازار، بوکاسا، مائو تسه تونگ، نیکولای چائوشسکو و آدولف هیتلر را روایت کرده است.در سال 2012 نیز جلد دوم این اثر منتشر شد. در این نسخه  نویسنده به شرح حال همراهان فیدل کاسترو، صدام حسین، میلوشویچ، کیم جونگ ایل و اسامه بن لادن روی آورده است.در مصاحبه ای اختصاصی با روزنامه لوفیگارو، نویسنده این کتاب درباره جزئیات منتشر نشده این تحقیق جالب و باورنکردنی که او را از هاوایی به به خاور نزدیک و از بلگراد به پیونگ یانگ کشاند، گفتگو می کند. این کتاب که بعد از مطالعه و بررسی آرشیوهای حجیم، روایات مختلف و گفتگو با شاهدان عینی زندگی خصوصی نامدارترین افراد سیاسی عصر حاضر به دست خواننده رسیده است چیزی بیش از یک رساله تاریخی و نوعی نمونه بردای همزمان از قدرت سیاسی و قلب انسانی است. و تایید این ضرب المثل رایج که عشق انسان را کور می کند، حتی دیکتاتورها را.  متن زیر، ترجمه گفتگوی خواندنی روزنامه لوفیگارو با دایان کرت است.

شما چطور به مطالعه و بررسی زندگی خصوصی این زنان که با ستمگران عصر حاضر زندگی کرده اند پرداختید؟
 
چند سال پیش، وقتی که مشغول مطالعه درباره چندین دیکتاتور بودم متوجه شدم که مردانی همچون هیتلر، موسولینی یا استالین، در زندگی خود، زمان بیشتری را برای رد و بدل کردن مکاتبات عاشقانه صرف کرده اند تا برای نوشتن تلگراف های سیاسی! با در نظر گرفتن این نکته که اصولا نظام دیکتاتوری روی اصل "جذبه" بنا نهاده می شود، احساس کردم که نوشتن درباره روابط غالبا ناشناخته دیکتاتورها با همسران یا معشوقه هایشان می تواند موضوع جالبی برای یک کتاب باشد. مسئله مهم دسترسی به نامه ها و شاهدان متعدد و ناشناخته بود تا بتوانم به این کار ارزش واقعی و تاریخی بدهم.

بعد از اینکه در جلد اول کتاب خود درباره "بزرگترین ها"ی دنیای سیاست نوشتید، در جلد دوم به زندگی خصوصی پنج دیکتاتور معاصر روی آوردید.  بر اساس چه معیارهایی دست به این انتخاب زدید؟

من پنج مردی را انتخاب کردم که در یک مقطع زمانی خاص از زندگی شان امنیت نقطه ای از دنیا را به خطر انداخته بودند به علاوه اینکه همه آنها نفرت عمیقی نسبت به غرب داشتند؛ خواه این نفرت به دلایل ژئوپلیتیک بوده باشد خواه به دلایل مذهبی. به این دلیل است که من ترجیح دادم روی زندگی کاسترو و میلوشویچ مطالعه کنم و نه قذافی یا عیدی امین دادا.
به نظرم توصیف زندگی عاطفی آنها جالب تر از تصویری است که آنها معمولا از خود ارائه می دهند: تصویر شخصی خشن و ظالم که جایی برای احساسات و عواطف در خود ندارد! چه کسی می تواند باور کند که فیدل کاسترو، انقلابی بزرگ، در دفتر کارش با ماشین های کوچک بازی می کرد و معشوقه هایش به آنجا در رفت و آمد بودند؟! با مطالعه زندگی خصوصی این "غول" های تاریخ متوجه می شویم که آنها نیز انسانهایی هستند مثل من و شما. البته نشان دادن این واقعیت برای بعضی ها آزار دهنده است چرا که آسایش فکری کسانی را به هم می ریزد که سعی دارند جنبه های انسانی این افراد را نفی کنند تا به این ترتیب پیروی توده ها را از آنان توجیه کنند؛ اما حقیقت این است که این افراد نیز سرشار از جنبه های انسانی ای بودند که چندان هم مخفی نمانده اند. مطالعه رفتاری که مردان حکومت های دیکتاتوری، به عنوان پدر، شوهر و یا عاشق از خود نشان می دهند بینش ارزشمندی درباره شخصیت آنان، به عنوان سیاستمدار را عرضه می کند.    

یا دیدار با زنانی که زندگی عاطفی این دیکتاتورها را به خود اختصاص داده اند، حتی بعد از سقوط آنان نیز مشکل بود؟

بله؛ چرا که قبل از هر چیز باید هویت آنها تایید می شد: چندین مورد از این زنان ناشناخته بودند و هیچ کس از وجودشان خبری نداشت. بر عکس آن نیز اتفاق می افتاد. یعنی چندین مورد از این زنان وجود خارجی نداشتند و در واقع به دلایل گوناگونی توسط اشخاص گوناگون ابداع شده بودند. در چندین مورد نیز سازمان تبلیغات یک طرف و یا سازمان ضد تبلیغات طرف مقابل واقعیت را به دلایل سیاسی انکار می کردند. بررسی تمام این ها به تحقیقات چندین ماهه نیاز داشت. به انجام رساندن این تحقیقات مستلزم دیدارهایی بود که گاهی اوقات در مکان های عجیب و غریبی صورت می گرفت، با اشخاص عجیب و غریب؛ اشخاصی مانند وزرای سابق مخلوع شده، مخالفینی که همچنان در ترس و وحشت و تحت حمایت کشوری دیگر زندگی می کردند، مزدوران سابق و غیره. در کنار همه این ها دیدارهایی نیز با سوژه های اصلی مطالعه ام داشتم؛ مثل معشوقه یونانی صدام حسین که اکنون در محله ای زاغه نشین در سوئد زندگی می کند.  

بعضی از زنان دیکتاتورها تنها معشوقه بودند و بعضی نیز به ایفای نقش سیاسی فعال و حقیقی ای در کنار زوج خود پرداختند. به طور کلی، نسبت ایدئولوژی و احساس در رابطه این زوج ها چگونه بوده است؟

هر مورد با دیگری متفاوت است. ارائه تعریفی خاص برای این گونه زنان واقعا غیرممکن است؛ چرا که من در مطالعاتم به همه نوع زن و همه نوع رابطه در این زندگی ها برخورد کردم. بعضی از این زنان تشنه قدرت بودند مانند میریانا مارکوویچ (Mirjana Markovic )همسر اسلوبودان میلوشویچ. بعضی ها کاری به سیاست نداشتند مانند ساجده همسر صدام حسین.بعضی ها تنها بردگان جنسی دیکتاتورها بودند و بعضی ها نیز با رضایت جانشان را فدای مردشان می کردند مانند امل، آخرین همسر بن لادن، که تعهد و بی منطقی اش در این زمینه بدون تردید ما را به یاد مگدا گوبلز (Magda Goebbels)، همسر جوزف گوبل، وزیر تبلیغات رایش سوم، که پس از سقوط این حزب، خود و شش فرزندش را کشت، می اندازد.تنها نکته مشترک بین همه آنها این بود که هیچ کدام نمی توانستند مردشان را رها کنند: وقتی کسی زن یک دیکتاتور می شود یا مردش باید او را کنار بگذارد یا باید با مردش بمیرد و گرنه تا آخر با او می ماند. در تمام مواردی که مطالعه کردم تنها یک نفر از این زنان با اراده خود از رابطه با مرد دیکتاتورش بیرون آمد و او مارگریتا سرفاتی(Margherita Sarfatti )، یکی از نخستین معشوقه های موسولینی بود.این زن، که موسولینی آموزش ایدئولوژیک خود را مدیون او بود، در خانواده ای بورژوا و ونیزی رشد کرده بود و همان کسی بود که در لحظه وقوع "رژه رم" در سال 1922، در حالی که موسولینی هنوز دچار تردید بود و حتی خود را برای فرار به سوییس آماده کرده بود، او را به گرفتن قدرت تشویق کرد.

 


مارگریتا سرفاتی


اما از آنجا که روزگار بازی های جالبی دارد، در سال 1938، مارگریتا گرفتار قوانین رژیمی شد که خود او یکی از بانیان به قدرت رسیدن آن بود. او که یهودی بود به خاطر دین خود، در کشور خودش مورد نفرت قرار گرفت و باید آن را ترک می کرد.  

آیا ممکن است که بعضی از این زنان بعد از اینکه شریک زندگی یک دیکتاتور شدند، از او فاصله بگیرند و با تامل و تفکر به او و رابطه شان بیندیشند؟

نه. میریانا مارکوویچ که در مسکو زندگی می کرد، کاملا مطمئن و متقاعد بود که همسرش یک وطن پرست واقعی است که همه تلاش خود را متوجه حفظ تمامیت ارضی کشورش کرده و از آن در مقابل حملات غاصبانه قدرت های غربی که می خواستند به هر قیمتی مارکسیسم را از روی کره زمین محو کنند، با شهامت دفاع می کند.

 
میریانا مارکوویچ

ماریتا لورنز نیز که کاسترو او را مجبور کرده بود سقط جنین کند وقتی که سازمان سیا به او وعده داده بود در قبال کشتن کاسترو به او میلیونها دلار پول می دهد، با وجودی که در موقعیتی بود که می توانست این کار را بکند اما در لحظه آخر خود را ناتوان از عملی کردن این نقشه یافت. او به من گفت: "من عاشق او بودم و هنوز هم هستم!"وقتی به یکی دیگر از معشوقه های فیدل کاسترو، به نام ایزابل کاستودیو (Isabel Custodio) خاطر نشان کردم که کاسترو، بعد از اینکه برای به دام انداختن و یا کشتن بسیاری از مخالفانش از او استفاده کرد، او را رها کرد، گفت که اصلا پشیمان نیست: "من از تمام کارهایی که برایش کردم راضی بودم." هیچ کدام از این زنان نتوانستند ورق را برگردانند.


ایزابل کاستودیو


حتی نجوی، همسر اول بن لادن، نیز با وجودی که از نزدیک شاهد بالا رفتن تدریجی خشم بی نهایت شوهرش شده بود و از نزدیک دید که پسران دلبندش به "جنازه هایی با چشمانی خیره" تبدیل شدند، باز هم از همسرش به نیکی یاد می کند. تنها تصویری که او از بن لادن دارد تصویری است سرشار از خوبی ها. برای نجوی همسرش هنوز همان مردی مهربانی است که هنگام دوران جوانی اش با او آشنا شده بود و به بچه آهوها علاقه زیادی داشت و همواره به اطرافیان خود هدیه می داد.
برای این زن، اسامه بن لادن همواره مظهر مهربانی و خوبی بر روی زمین خواهد بود!  

آیا احساس نمی کنید که بعضی اوقات زنان روسای حکومت های دموکرات نیز همچون زنان دیکتاتورها رفتار می کنند؟

من دوست دارم بگویم بله، اما در واقع جواب منفی است. چرا که تفاوت بین حکومت دموکراتیک و دیکتاتور در میزان قدرت آنها نیست بلکه تفاوت آنها در ماهیت قدرتشان است.هر چند بین زنانی که روسای این دو نوع حکومت ها را همراهی می کنند تشابه رفتاری وجود دارد (حسادت، روحیه ایثارگری، علاقه به زندگی لوکس، علاقه به هنر) اما آنها به هیچ عنوان قابل قیاس با هم نیستند؛ چرا که زنان روسای حکومت های دموکراتیک هیچ گاه زندانی و یا قربانی نمی شوند بلکه همواره آزاد هستند حتی در ترک کردن زوج خود.


سلیا سانشز


از بین زنان دیکتاتورها کدام یک شما را بیشتر تحت تاثیر قرار داد؟

سلیا سانشز  (Celia Sanchez) ، باوفاترین، خشن ترین و مخلص ترین معشوقه بود. او در یکی از نامه هایش نوشته است که مقایسه مبارزه با باتیستا، سیا و آمریکایی ها با مبارزه ای که او برای نگه داشتن عشقش به فیدل کاسترو و کوبا انجام داده است، به یک شوخی شباهت دارد. دیگری ساجده حسین بود که پشت ظاهر پرتکلف مضحکش، در تحمل رنج هایی که به عنوان زنی مورد خیانت قرارگرفته و فریب داده شده می کرد، همواره وقار و متانتی تحسین برانگیز از خود نشان می داد.


ساجده حسین

یک روز که برای برداشتن خالی زیر عمل جراحی قرار گرفته بود، دکترش فراموش کرد که داروی بی حسی به او تزریق کند. وقتی که جراح متوجه شد با نگرانی گفت:"حتما درد وحشتناکی را تحمل کردید!" ساجده در جواب او لبخند غم انگیزی زد و گفت: "وقتی کسی با صدام زندگی کند همه چیز را می تواند تحمل کند."

کدام یک به نظرتان از همه ظالم تر بود؟

جیانگ چینگ که حسادت وحشتناکی داشت. در طی ضیافت شامی، زن یکی از وزرا که گردنبندی از مرواید و لباس رنگی زیبایی به تن کرده بود، اندکی توجه مائو را به خود جلب کرده بود.


جیانگ چینگ


جیانگ چینگ او را دستگیر و در حالی که تمام لباسهایش را تن او کرده بود و گردنبندی از توپ های پینگ پونگ به گردنش آویزان کرده بود او را در میدانی عمومی محاکمه کرد. سپس او را کتک زده و به زندان انداختند. این زن بعدها در زندان مرد.


آیا در بین آنها زنی هم بوده که شما نتوانسته باشید درکش کنید؟

من سعی کردم همه این زنان را بدون هیچ گونه روانکاوی مورد مطالعه قرار دهم و با دید بی طرفانه به آنها نگاه کنم تا بتوانم آنها را در هویت زنانه شان درک کنم و هرگز درباره آنها قضاوت نکنم. تنها یکی از آنان بود که هنوز هم نتوانسته ام خط سیر او را دنبال کنم: مگدا گوبلز. این زن جوان ستاره داوود را به گردن خود آویزان می کرد اما وقتی پس از کشتن فرزندانش، خود نیز خودکشی کرد نشان طلایی حزب نازی را بر سینه داشت.

 

دیکتاتورها چطور می میرند؟

آدولف هیتلر

می گویند عجیب ترین دیکتاتور تاریخ مدرن است؛ مردی که هنوز با گذشت سالهای زیاد می شود ردپای افکار و عقاید نژادپرستانه اش را در گوشه و کنار دنیا مشاهده کرد. می خواست بر دنیا حکومت کند. این رویای آقای دیکتاتور بود. پیشوای آلمانی با جنگی که به راه انداخت، 11 میلیون نفر را به کشتن داد!

چه طور مرد؟

 

«اگر او واقعا مرده باشد، می شود گفت که مردم همه دنیا به بزرگ ترین آرزوی زندگی شان رسیده اند. مرگ هیتلر میلیون ها نفر را در دنیا خوشحال کرد!» مجله تایم روز هفتم ماه می سال 1945 خبر مرگ دیکتاتور نازی را این طور برای مردم اروپا اعلام کرد و با همین تحلیل ساده به فروشی میلیونی رسید. مثل اینکه خبر مرگ رایش سوم زیادی به مذاق مردم خوش آمده بود. به خصوص اینکه دیکتاتور آخر به جایی رسید که ترجیح داد به دست خودش به زندگی اش پایان بدهد تا اینکه بخواهد به دست روس ها بیفتد و سر و کارش به ناکجاآباد برسد. در آوریل 1945 زمانی که روس ها و آلمان ها برای به دست گرفتن کنترل برلین به شکل وحشیانه ای به جنگ خیایانی مشغول بودند، دیگر همه می دانستند که متفقین پیروز جنگ اروپا خواهند بود. دو، سه روز بعد از نبرد تن به تن برلین، هیتلر 56 ساله در کنار اوا براون 33 ساله – درحالی که روز پیش با هم ازدواج کرده بودند – خودکشی کرد. اوا براون با سیانور و هیتلر با یک گلوله در مغزش. هیتلر حتی گفته بود که بعد از مرگش نگذارند جسدش به دست متفقین بیفتد تا مبادا بلایی که سر موسولینی آمده بود سر او هم بیاورند. البته اخیرا حرف و حدیث های زیادی درباره فرار هیتلر به آرژانتین و زنده بودنش تا چند سال بعد از پایان جنگ درست شده.

 صدام حسین

 

دیکتاتور بزرگ عراق نه به مردم کشورش وفا کرده و نه به همسایه های دور و برش. دست آخر هم که آمریکایی ها به بهانه داشتن سلاح های کشتارجمعی کلکش را کندند. البته بعد از یک سال حبس. صدام حسین تکریتی که به پشتوانه قدرت و ثروتش خدا را بنده نبود. در روزهای آخر عمرش در زندان با زیرشلواری روی یک چهارپایه کوچک پلاستیکی می نشست و رخت می شست. دیکتاتور در پایان زندگی سرگرمی دیگری نداشت

چه طور مرد؟

تازه سحر زده بود که صدام حسین با آرامش در برابر چوبه دار ایستاد، طناب زردرنگ دار، دور گردنش پیچیده شد و آماده بود تا مطابق حکم دادگاه عراقی، اعدام شود. سه مامور مسوول اجرای حکم اعدام، با ماسک های سیاه و ژاکت های چرمی، پشت سر او ایستاده بودند. صدام گفت: «یالله» و خود را برای ایستادن روی سکوی اجرای حکم آماده کرد؛ سکویی که قرار بود برای اجرای حکم از زیر پای وی خارج شده و او را به پایین آویزان کند. می گویند او که فقط دو، سه ساعت قبل از اعدامش خبردار شده بود، با شلوار اتوکشیده مشکی، پیراهنی سفید رنگ و یک اورکت مشکی پوشیده بود و کفش هایش هم کاملا برق داشت. او را نیروهای آمریکایی در یک چاله از خانه ای در روسای الدور تکریک – زادگاهش – بیرون کشیدند. با سر و وضعی ژولیده و لباس های چرکینی که بوی بدشان تا رسیدن به قرارگاه حال نظامیان آمریکا را بد کرده بود!

 ژوزف استالین

 


لنین که در سال 1924 مرد، استالین همه کاره اتحادیه جماهیر شوروی شد. این روزها روانکاوها با مطالعه رفتار و کردار آقای دیکتاتور به این باور رسیده اند که او به مرحله ای رسیده بود که مرگ آدم ها هیچ تاثیری رویش نمی گذاشت.

چه طور مرد؟

 


فکر می کنید آدمی که حتی امروز هم آوردن نامش لرزه به تن روس ها می اندازد باید چه طور مرده باشد؟ تیربارانش کرده باشند یا دارش زده باشند؟ شاید هم او را فرستادند. به سیبری و در سرمای زیر 50 درجه آن طرف ها به سورتمه بستند و فرستادند ته دره؟ اینها فقط آرزوی مردمی بود که در اردوگاه های کار اجباری در اطراف کشور داشتند خون دل می خوردند. آقای دیکتاتور یک شب خوش و خرم خوابید و فردا صبح با تن و بدنی فلج از خواب بیدار شد و کمی بعدتر مرد. استالین سکته مغزی کرده بود. او را درحالی در اتاق خوابش پیدا کردند که روی زمین دراز کشیده و خودش را خیس کرده بود و صداهای نامفهومی از خودش درمی آورد. ساعت جیبی و روزنامه اش هم روی زمین افتاده بود. می گویند از بیم آمریکایی ها و مردم شوروی سه روز بعد خبر مرگ استالین را دادند؛ هرچند که هنوز خیلی ها فکر می کنند استالین را خروشچف و چند نفر دیگر از دوروبری هایش سر به نیست کرده اند. گویا آقای دیکتاتور خیال راه انداختن جنگ  جهانی سوم را داشت و مشغول انگولک کردن آمریکایی ها بود که اطرافیان خبردار شدند و ناغافل چیزخورش کردند!

نیکولا چائوشسکو

 

اگر هیتلر برای مردم دنیا عجیب ترین دیکتاتور قرن باشد، رهبر کمونیست های رومانی دیوانه ترین دیکتاتور غرب است. در زمان چائوشسکو قوانینی در رومانی باب شد که برای اروپایی ها یک جور ننگ حساب می شد. دیکتاتور رومانیایی یک روز دستور داد با بولدوزر به سراغ روستایی ها بروند و آنها را به زور به شهرها بفرستند. در زمان چائوشسکو هم طلاق گرفتن ممنوع بود و هم انجام آزمایش ایدز.

چه طور مرد؟

مردم تیمسوارا – یکی از مناطق رومانی – دست به شورش زده بودند. مردم دیگر از دست دیکتاتور و خرده فرمایش های همسرش خسته شده بودند. چائوشسکو به ارتش دستور داده بود تا به هر وسیله ای تظاهرات مردم را سرکوب کند. خیلی ها کشته شدند اما چائوشسکو در تلویزیون از ارتش برای سرکوب تظاهرات تقدیر کرد. شورش مردم رومانی بالا گرفت؛ آن قدر که دیگر چیزی از حکومت کمونیستی رومانی باقی نماند. وزیر دفاع رومانی خودکشی کرد. چائوشسکو هم با خیال راحت داشت با زنش از رومانی خارج می شد که به دام انقلابی ها افتاد. سه روز بعد دیگر خبری از دیکتاتور هم نبود. او درست در روز جشن کریمس بعد از یک محاکمه کوتاه جلوی چشم مردم تیرباران شد. کل قضیه قیام مردم و تیرباران دیکتاتور یک هفته طول کشید!

 

 بنیتو موسولینی

 

 

همدست ایتالیایی آدولف هیتلر. اسم اصلی اش بلندتر از اینها بود. بنیتو آمیلکر آندره موسولینی دیکتاتور فاشیست ایتالیای که نزدیک به 11 سال حسابی آتش سوزاند. او هم مانند هیتلر عقاید نژادپرستانه عجیبی داشت. همان قدر که هیتلر از یهوید ها متنفر بود و آنها را از دم تیغ گذراند، موسولینی چشم دیدن انگلیسی ها را نداشت. او هم مانند هیتلر در رویا خودش را امپراتور دنیا می دید.

چه طور مرد؟

 

روی سنگ قبر من بنویسید: «اینجا باهوش ترین حیوانی که تاکنون پا روی زمین گذاشته آرمیده است.» می گویند موسولینی وصیت کرده بود روی سنگ قبرش چنین جمله ای بنویسند. موسولینی بعد از تسلیم شدن ایتالیا در پایان جنگ دوم جهانی به همراه نامزدش «کلارا پتاچی» در راه فرار به سوئیس، نزدیک شهر شمالی کومو در ایتالیا گیر پارتیزان ها افتاد و دو روز بعد اعدام شد. البته نه به این راحتی. زمانی که می خواستند او را تیرباران کنند شخصی با چاقو به او ضربه زد، موسولینین یمه جان به زمین افتاد. مردم هم به او حمله کردند و با لگد روی جنازه نیمه جانش رفتند؛ آن قدر که جمجمه اش کاملا متلاشی شد. جسد موسولینی و نامزدش در پیازالورتو در میلان، برای نمایش عمومی با قلاب های مخصوص آویزان کردند گوشت در قصابی ها، به صورت وارونه، از سقف یک ایستگاه پمپ بنزین آویزان و سنگ باران شد. می گویند برای این موسولینی را  آوایز کردند تا به فاشیست ها حالی کنند دیگر جنگ فایده ای ندارد. البته این یک جور انتقام هم بود. فاشیست ها خودشان قبلا مخالفان را این طوری اعدام می کردند. دست آخر پاپ واسطه شد. به دستور او جنازه را پایین آوردند. به آتش کشیدند و خاکسترش را به دریا ریختند!

دیکتاتورهای هم سرنوشت

از دیکتاتورهای اروپایی تا سرهنگ قذافی سرنوشتی مشابه در انتظار دیکتاتورها بوده است

 

 

معمر قذافی

لیبی

از 1969 تا 2011.وی 27 ساله بود که بر مسند قدرت در لیبی تکیه داد و در بیستمین روز از نوامبر در حالی که در کانال آب پنهان شده بود توسط مخالفان بازداشت و به ضرب گلوله ای نامعلوم کشته شد و در مکانی نامعلومی دفن شد.

صدام حسین

عراق

آمریکایی‌ها پس از حمله به عراق در دسامبر 2003 صدام را از سوراخی که در آن پنهان شده بود بیرون کشیدند. سه سال پس از این تاریخ به دار مجازات آویخته شد و جسدش در تکریت شهر محل تولدش دفن شد.            

آدولف هیتلر

آلمان

7 می 1945 پایان زندگی مردی بود که بسیاری برای مردنش دست به دعا بردند. مردی که نامش با خشونت در تاریخ اروپا گره خورد.       

بنیتو موسولینی

ایتالیا

1922 تا 1944. پارتیزان های کمونیست او را در آوریل 1945 اعدام انقلابی کردند و جسدش برای چند روز از پا اویزان بود. تایم او را غده سرطانی خواند که اروپا را بیمار کرد.

پل پوت

کامبوج

نخست وزیر کامبوج از 1975 تا 1979. بیش از 1 میلیون نفر در این فاصله زمانی کشته شدند. وی در سال 1998 در سن 73 سالگی به مرگ طبیعی فوت کرد.

ایدی امین

اوگاندا

1971 تا 1979. از اوگاندا فرار کرده به لیبی و سپس عربستان رفت.در سال 2003 میلادی هم بدون کوچکترین محاکمه ای فوت کرد.

موبوتو سه سه سکو

کنگو

1965 تا 1997. حقوق بشر و آزادی بیان قربانیان سالهای حضور وی در قدرت بودند.در 1997 در مراکش در تبعید درگذشت.           

نیکلای چائوشسکو

رومانی

1965 تا 1989. وی با هجوم مردم رومانی مجبور به فرار با هلیکوپتر شد. وی و همسرش بلافاصله پس از صدور حکم اعدام در صحن دادگاه تیرباران شدند.                     

اسلوبودان میلوسویچ

صربستان

13 سال استبداد و کشته شدن بیش از 200 هزار نفر در جریان چهار جنگ. در سال 2006 در سلولش فوت کرد.

ژان کلود دووالیه

هائیتی

1971 تا 1986. وی جوانترین رئیس جمهور تاریخ بود که در روزگار دست و پنجه نرم کردن مردمانش با فقر زندگی مرفهی برای خود دست و پا کرده بود. وی در سال 2011 ناگهان به کشورش بازگشت و در حال حاضر با اتهام فساد روبه رو است.  

فردیناند مارکوس

فیلیپین

1964 تا 1984. وی هنگان خروج از کشورش 24چمدان پر از شمش طلا را با خود خارج کرد.سه سال پس از فرار در هاوایی در تبعید فوت کرد.

حسنی مبارک

مصر

1981 تا 2011.بهارعربی در این سال وی را خانه نشین کرد. او در حال حاضر در بیمارستانی در شرم الشیخ نگهداری می‌شود.

فولخنثیو باتیستا

کوبا

1952 تا 1959. در دوران حکومت باتیستا، سراسر کوبا به دلیل حضور مستمر توریست‏های امریکایى به عنوان تفریحگاه ارزان و دائمی، پر از مراکز فساد، اعتیاد، قمار و سایر انحرافات اخلاقی بود.

آنتونیو اولیویرا سالازار

پرتغال

از 1932 تا 1970. یک حکومت دیکتاتوری را که از فاشیسم ایتالیایی الهام می‌گرفت در پرتغال برپا داشت. دیکتاتوری سالازار مانند دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا متکی به ارتش و اقتدار اخلاقی کلیسای پرتقال بود.            

فرانسیسکو فرانکو

اسپانیا

از 1939 تا 1975. رژیم فرانکو یک دیکتاتوری انعطاف‌پذیر سوسیالیستی مصلحت‌گرا، فرصت‌طلب و طرفدار اصالت سود بود، هر چند در دهه شصت فشار بر مردم کمتر شد اما در طول سال‌های سیاه سلطه فرانکو همیشه فضای اختناق و عوام فریبی وجود داشت. مخالفان یا اعدام می‌شدند و یا تبعید، به گواهی محققان در سال‌های 1944-1939تعداد اعدامهای سیاسی به رقم 192648نفر رسید.   

 

عاقبت دیکتاتورها

انتشار تصویر جالبی در سایت توییتر که در آن وضعیت حسنی مبارک دیکتاتور سرنگون شده مصر و ایمن نور معارض مصری، در سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۱۱ مورد مقایسه قرار گرفته است،دوباره این نکته را به یاد می آورد که دیکتاتورها فرجامی جز این ندارند؛اما افسوس که.......



ایمن نور سیاستمدار مصری و رئیس حزب فردا، در انتخابات ریاست جمهوری مصر در سال ۲۰۰۵ رقیب حسنی مبارک بود.بر اساس آمارهای دولتی، وی با هفت درصد آرا پس از حسنی مبارک در جایگاه دوم ایستاد.

ایمن نور در دسامبر همان سال به اتهام ارائه اسناد و مدارک جعلی به هنگام ثبت حزب متبوع خود، دستگیر و به پنج سال حبس محکوم شد اما در سال ۲۰۰۹ از زندان آزاد گردید.طرفداران وی این اتهام را پاپوش و توطئه می‌دانستند. در این تصویر که در واقع ترکیبی از چهار عکس مختلف است،ایمن نور پشت میله‌ها دیده می‌شود و در کنار وی، رئیس‌جمهور سابق مصر با چهره‌ای خندان حضور دارد. تاریخ این عکس به سال ۲۰۰۵ بر می‌گردد.

در پایین عکس که تاریخ سال جاری را دارد، حسنی مبارک روی برانکارد و پشت میله‌های آهنی دادگاه قرار گرفته در حالی که در همان قسمت ایمن نور در شهر اسکندریه و در یک نشست مردمی که به عنوان مقدمات برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری مصر تشکیل شده بود، مشغول سخنرانی است.


۱۴دیکتاتوری که بیش از دو دهه،در قدرت هستند

نشریه “بیزینس اینسایدر” در گزارشی، اقدام به انتشار ۱۴ دیکتاتور زمانه کرده که سالیان متمادی است در راس قدرت هستند، کرده است.۱۴ نفر که رهبری کشور را برعهده دارند و حکومت انان سلطنتی نیست.

ادامه نوشته

لطیفه هایی که برای دیکتاتور ساختند

 

حسنی مبارک با سی سال برگزاری انتخابات فرمایشی خود را اسباب طنزهای بین‌المللی کرده است. نشریه معتبر فارین پالیسی درست در روزهایی که حسنی مبارک رئیس‌جمهوری مصر وارد سال انتخابات شده،از لطیفه‌های بین المللی پرده‌برداری می‌کند که دیگران برای حسنی مبارک ساختند.

ادامه نوشته