نفوذ ربنا در اعماق جان روزه داران؛ پخش بشود؛ چه پخش نشود
یادداشت کویتیپور درباره «ربنا» استاد شجریان
غلام کویتیپور مداح شناختهشده کشور در یادداشتی که در مجله «نسل امروز» منتشر شده نوشته محمدرضا شجریان عاشق خداست و هر چه آدمی با ایمانتر باشد عمق این عشق را در صدای او بیشتر حس میکند.
امکان ندارد تن و بدنت نلرزد
اگر کلام خدا عاشقانه خوانده شود و عاشقانه به آن گوش کنی، امکان ندارد تن و بدنت نلرزد. به خاطر ندارم زمانی را که «ربنا» استاد شجریان را شنیده باشم و از خود بیخود نشوم. ارزش صدای استاد به اندازه تلاشی است که بسیاری از مردان خدا در راه مبارزه برای حق داشتند.
صدای آسمانی که در حنجره و نهاد استاد شجریان وجود دارد
داشتن صدای خوش برای تلاوت قران یکی از ویژگیهای اصلی است و پیامبر خدا هم فرمودهاند که «اذان و قرآن را با صدای خوش بخوانید» همان صدای آسمانی که در حنجره و نهاد استاد شجریان وجود دارد.
او فرزند سرزمین امام رضای غریب است
شجریان عاشق خدا هست و هر چه آدمی با ایمانتر باشد عمق این عشق را در صدای استاد شجریان بیشتر حس میکند. او فرزند سرزمین امام رضای غریب است. مگر میشود خاکی که به نام آن بزرگوار مزین است روی فرزندانش اثر نگذارد. من استاد شجریان را از تلاوت قرآنهایش به یاد میآورم، دو سه سال قبل از انقلاب. بعدها هم فهمیدم کارمند وزارت کشاورزی بوده است، یک کارمند ساده که عاشق موسیقی بود و هنر.
کاش کمی قرآن بخوانیم و از قرآن یاد بگیریم
«ربنا» ایشان مثل بسیاری از آثار دیگرشان جاودانه است و جزیی از فرهنگ و هنر ما، حالا چه پخش شود و چه نه، اما کاش کمی قرآن بخوانیم و از قرآن یاد بگیریم که انتقادپذیر باشیم و از ظلم تبری بجوییم.
در همین زمینه:
مردم را از شنيدن ربنا محروم نكنيم
مردم را از شنيدن ربنا محروم نكنيم
همه خاطراتي كه ما بعد از پختگي قوه ادراك در زندگي كسب ميكنيم، همان چيزي است كه تحت عنوان «نوستالژي» ميشناسيم. البته كه اگر اين خاطرات در قالب هنر و خصوصا «شعر» باشد، اهميت بيشتري مييابد. ما ايرانيها، بيش از هر ملتي از شعر، سرشار هستيم و شايد به همين دليل، ايران، مهد بزرگترين شاعران عالم است. موسيقي هم به نوعي يك شعر متعالي جهاني است؛ چون احساس و عاطفهاي را در ما برميانگيزد كه لزوما احتياجي به كلام ندارد. حالا اگر ايندو، يعني شعر و موسيقي با همديگر تركيب شوند، نمونه بسيار دلپذيري از هنر ميشوند كه به نظر من غذاي روح هر ايراني هستند. معتقدم اگر بخواهيم چند اثر هميشه ماندگار در عالم موسيقي و شعر انتخاب كنيم كه به همه پشتوانههاي ذاتي و عاطفي متكي است، قطعه «ربنا»، اثر استاد عاليمقام و عزيز موسيقي آوازي ما جناب شجريان يكي از آنهاست كه در خاطرهها زنده است. البته پخش يا عدم پخش اين قطعه از تلويزيون و راديو، خود بحث ديگري است. «ربنا» در سلولهاي ذهن مردم ما گرم شده است. اين را بگويم كه از طريق اين صدا و همچنين مثنوي حضرت مولانا كه با صداي استاد شجريان شنيده ميشود، خيليها تحت تاثير قرار گرفتند. من خود شاهدم كه انسانهاي زيادي با شنيدن اين قطعه، بياختيار ايستادهاند و همه وجودشان به گوش تبديل شده است. اين احساس در خود من هم ايجاد شده و خود من هم اين احساس را داشتهام. هر كسي كه با اين مقامهاي عالي فرهنگي و هنري آشنا باشد، به همين احساس ميرسد. اينجا ديگر به نظر من طبقهبندي از ميان برداشته ميشود؛ از روشنفكر گرفته تا روحاني، از يك پسر گرفته تا يك دختر، از يك خارجي گرفته تا يك ايراني؛ همه اينها، تشنه شنيدن اين كلمات آتشين آسماني بودهاند. همه كساني كه به اين صداي دلانگيز و جادويي گوش دادهاند، مجذوبش شدهاند. در «ربنا»، مفهوم عالي يك پيام انساني و زيبا، جلوه بيشتري مييابد. اين ويژگي را ما در قرآن كريم هم شاهديم كه همه انسانها را مجذوب و شيفته خود ميكند. از هر زاويهاي نگاه كنيد، هنر آن مقام عالي و الهي را در جان و روح خود پرورش داد. آن هم به دست نوابغ بزرگ تاريخ هنر. هنر به آثاري تبديل شده كه از طريق شعر، ادبيات و نقاشي در جان انسانها رسوخ ميكند. بنابراين اگر اين آثار از راديو و تلويزيون پخش نشود، هم راديو و تلويزيون مغبون و هم مردم محروم ميشوند. نبايد مردم را از شنيدن «ربنا» محروم كنيم. بايد تمام كساني كه در اين زمينه تصميمگير هستند، از خدا بخواهند و با تمام وجود خواهان باشند اين اثر زيبا و بينظير بتواند در ماه مبارك رمضان امسال، روح روزهداران را سرشار از نغمات الهي كند.
غلامحسين اميرخاني
پيش از انقلاب كمتر كسي بود كه صداي مرحوم سيدجواد ذبيحي را در سحرهاي ماه مبارك نشنيده باشد. دعاي مبارك عارفانه سحر، سالها از راديو توسط اين مرحوم، كه صداي رسا و گرمي داشت، شنيده ميشد. پس از پيروزي انقلاب صداي ذبيحي، به دليل ثناگويي شاه از برنامه صداي ايران برگرفته و خود او نيز به دست فردي ناشناس ترور شد. انتظار روزهداران چنين بود كه بايد صدايي در آن راستا در ماه مبارك رمضان جايگزين آن شود و نغمهاي نوازشبخش و صدايي مفرح و مفتح اين خلأ معنوي را پر كند.در همان سال اول پيروزي انقلاب از استاد آواز ايران محمدرضا شجريان كه همه او را به نيكي صدا و سيرت در برنامه گلها ميشناختند و سرود «اي ايران اي سراي اميد» سروده جواد آذر با اجراي اين استاد نامور را شنيده بودند، دعوت شد تا اين فضاي خالي را پر كند. بنا بر روايتي كه شجريان خود براي نگارنده نقل كرد، او در استوديو فقط براي تعليم و تمرين كساني كه بتوانند براي ماه مبارك دعايي با صداي خوش بخوانند، حاضر شد. وي نيز با سليقه ستودني و ذوق ستايشبرانگيزش ابياتي از مثنوي و آياتي از قرآنكريم جهت اجرا برگزيده و براي تعليم شاگردان، نخست، خود آن را اجرا كرد و اين اجرا همان شد كه سالها در صداوسيما دل عاشقان و روح روزهداران را در نزديكي لحظات افطار جلا ميبخشيد. از آن پس اين صدا و آواز فرحناك و دلنشين كه از معنويتي خاص حكايت داشت، مقبول و محبوب خاص و عام شد، بهگونهاي كه «ربناي شجريان» جزو آثار ملي و ماندگار اين مرز و بوم شد. كسي آن ابيات عارفانه مثنوي را به اين زيبايي و دلنشيني به مانند شجريان نخوانده بود و هيچ قارياي آن آيات روحفزا و دلنواز قرآن را كه زيباترين گفتوگوي انسان با خداوند است، چنين زيبا و دلنشين قرائت نكرده بود. كسي برايم ميگفت من چندان اعتقادي به روزه نداشتم ولي اين نغمه ملكوتي كه آدمي را به سرچشمه آب حيات فرا ميخواند، چنان در من نفوذ و تاثير كرد تا اينكه خودم بر سفره ضيافت ماه مبارك از اين مائده آسماني بهره گرفتم. دو سالي است كه اين آواز دلنواز بيمانند در آن لحظات معنوي در گوش روزهداران طنينانداز نيست و هنوز هم كسي و چيزي جاي آن را پر نكرده است. دعاهاي زيبا و پرمعنايي خوانده ميشود، اما اگر دعا در قالب صداي سروربخش و سحرانگيز نباشد بر دل نمينشيند و دلي را جلا نميدهد. شايد عذر صاحبان ساختمان شيشهاي صداوسيما اين باشد كه چرا شجريان به زمره منتقدان درآمده است؟و در جايي و گوشهاي مصاحبهاي انجام داده است و او بايد در برابر پارهاي سوالات سكوت ميكرد و هنرمندي ميماند ساكت. اما رسالت هنرمندان، تحمل رنج خود و كاهش رنج ديگران است. دنياي هنر به قول ارسطو رضايت بخشيدن به طبقه خاص يا گروه خاصي نيست. با تاسف، كساني هستند كه هنر را براي هنر ميخواهند: هيچ رسالت و مسووليتي براي هنر قایل نيستند. حاكميت بايد از هنرمندان جامعه، چه در دنياي موسيقي و چه در دنياي فيلم و نمايش، انتظار انتقاد را داشته باشد و فرياد اعتراض آنان را بشنود. آنجا كه هنرمندان و شاعران و موسيقيدانان و فيلمسازان و طنزپردازان حالت تسليم و سكوت و رضا اختيار كنند و در پي دريافت سودهاي كلان براي خود باشند بايد بر جنازه هنر نماز ميت خواند و بر آن فاتحه فرستاد. انتظار نميرفت صداوسيما «بانك ربناي» هنرمندي چون شجريان كه حق روزهداران است تا آن را با گوش جان بشنوند، جهت ملاحظات غير هنري حذف كند و به اصطلاح صدا را سياسي كند. برخورد سياسي، به معناي حذفي آن، با هر پديدهاي كه به ذوق و سليقه طبقهاي خوش نيايد، دور از اخلاق و انصاف است. اگر سايه سياستزدگي بر سر هر چيزي سياهي اندازد، بهگونهاي كه صدا و موسيقي در جهت خط خاص سياسي قرار گيرد، نتيجه آن اضمحلال و نابودي فرهنگ و ميراث ملي است. چه شده است كه حتي با مجسمههاي نصب در ميادين كه نماد ميراث ملي است، برخورد سياسي ميشود؟ آيا اگر شجريان و امثال او هنر خود را در بازار حراج سياست به مناقصه گذارند و از آنسو كساني در ميدان هنر گام گذارند كه هنر را فقط براي هنر ميخواهند و هيچ رسالت و مسووليتي براي هنر خود قابل نباشند، اين قابل ستايش است؟ آيا اين است رسالت هنر و هنرمند؟ بانگ ربناي استاد شجريان متعلق به شجريان تنها نبود بلكه اين صدا وقف ملت ايران شد تا در ماه مبارك رمضان صرف روزهداران شود و ميليونها روزهدار را از زمين بر كند و به فضاي ملكوتي پرواز دهد. چه زيباست هنگامي كه روزهدار در آن حالت عرفاني صدايي در گوشه مثنوي پيچ در آواز افشاري در گوشش چنين آواز ميدهد: اين دهان بستي دهاني باز شد/ تا خورندي لقمههاي راز شد/ چند خوردي چرب و شيرين از طعام/ امتحان كن چند روزي در صيام/ چند شبها خواب را گشتي اسير/ يك شبي بيدار شو دولت بگير/ لب فرو بند از طعام و از شراب/ سوي خوان آسماني كن شتاب. بياييم زيبايي هنر و رسالت هنرمند را، فلسفه هنر و آگاهيبخشي هنرمند را در جامعه پاس بداريم و حقيقت هنر و هنرمند را در جهت رضايت عام، هر چند با ناخشنودي خاص، قرار دهيم.
محمدتقي فاضلميبدي
گفتگو با استاد محمد رضا شجریان درباره ربنا
ربنا؛اثری آسمانی
ماه رمضان ماه لطف است، لطف خدا و توبه بندگانش. اين لطف براي ما ايرانيها با صداي استاد شجريان «ربنا»ی ايشان چندبرابر شده است. قبول كردن اين نكته كه يك زمان ماه رمضانمان بدون «ربنا»ي استاد باشد براي خود من سخت است...