ترانه و تصنیفهای کمتر شنیده شده از استاد شجریان/ تصنیف «دل مجنون» - اجرای کنسرت بارسلون
اجرای ناشنیده از تصنیف «دل مجنون» استاد شجریان در کنسرت بارسلون با همکاری داریوش طلایی؛ حسین عمومی و جمشید شیبانی
اجرای ناشنیده از تصنیف «دل مجنون» استاد شجریان در کنسرت بارسلون با همکاری داریوش طلایی؛ حسین عمومی و جمشید شیبانی
متولدشدگان این ماه
علی اکبر گلپایگانی
در ۱۰ بهمن سال 1312در تهران دیده به جهان گشود . تحت توجهات پدرش با اصول اول موسیقی تا حدودی آشنا شد، تا این که گذرش به منزل حسن یکرنگی که مردی پاک طینت و دارای صدایی خوش بود می افتد او که به خوبی به گوشه ها و ردیفهای موسیقی ایرانی وارد بود گلپای جوان را مورد تشویق قرار می دهد . مدت زیادی از آمد و شد نمی گذارد که او یک شب با استاد نور علی برومند در آن منزل آشنا می شود ... استاد از صدای او خیلی خوشش می آید و تصمیم به تعلیم وی می گیرد و حدود 8 سال و 9 ماه به طور مداوم وی را تحت تعلیم قرار میدهد. تا این که داوود پیر نیا مبتکر برنامه گلهای جاویدان برای شرکت در برنامه گلها از وی دعوت می کند ... اکبرجوان و با استعداد به زودى خواننده اصلى ارکستر گل ها و گل هاى جاویدان شد ... گلپا در سال 1956 میلادی به همراه علی اصغر بهاری استاد کمانچه و نورعلی برومند ردیف دان و استاد تار در سازمان بین المللی یونسکو دو تصنیف یکی در دستگاه سه گاه و دیگری در مایه اصفهان با اشعار سعدی و حافظ اجرا نمود و بدین ترتیب می توان گفت گلپایگانی و برومند و بهاری از پیشروان معرفی آواز و موسیقی ایرانی در سطح جهان هستند. سال 1961 میلادی بنا به دعوت دانشکده "میوزیک بیلدینگ" یو.اس.ال.ا کالیفرنیا با استاد فرهنگ شریف و تونی که از استاد تار می باشد 18 جلسه تدریس کرد و اولین ایرانی است که در 21 نوامبر 1995 موفق به دریافت دکترای افتخاری در رشته آواز از دانشگاه کلمبیای آمریکا شده است.
فرامرز پایور
در ۲۱ بهمن سال ۱۳۱۱ در تهران به دنیا آمد. پدرش علی پایور، هنرمند نقاش و استاد زبان فرانسه در دانشگاه تهران و پدربزرگش مصورالدوله، نقاش چیرهدست دوره قاجار بود که با نواختن ویولن، سنتور و سهتار آشنایی داشت. وی در سن ۱۷ سالگی، آموزش موسیقی را نزد استاد ابوالحسن صبا آغاز کرد در مدت شش سال ردیف موسیقی را فراگرفت. پس از درگذشت ابوالحسن صبا، پایور نزد استادانی چون عبداله دوامی، موسی معروفی و نورعلیخان برومند به فراگیری ردیف درویشخان و ردیف میرزا عبدالله پرداخت. فرامرز پایور از سال ۱۳۳۳، کار خود را در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان و از سال ۱۳۳۷ آموزش سنتور را در هنرستان عالی موسیقی ملی آغاز کرد.فرامرز پایور، در سال ۱۳۷۸ دچار عارضهٔ سکتهٔ مغزی شد و از آن زمان تا زمان مرگ نتوانست فعالیت هنری خود را ادامه دهد و در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۸۸ درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
داریوش طلایی
در ۲۶ بهمن ۱۳۳۱ در شهرستان دماوند در خانوادهای علاقمند به موسیقی متولد شد. او از یازده سالگی به هنرستان موسیقی رفت و با این که آشنایی و علاقهٔ خاصی با این ساز نداشت به آموختن تار پرداخت. در سال سوم هنرستان و تحت تأثیر علیاکبر شهنازی به تار علاقمند شد. پس از گرفتن دیپلم هنرستان همزمان به تحصیل در رشتهٔ موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کار در مرکز حفظ و اشاعهٔ موسیقی پرداخت. او در این دوران از خدمت استادانی چون علی اکبر شهنازی، سعید هرمزی، یوسف فروتن، نور علی برومند و عبدالله دوامی بهره مند شد. پس از اتمام تحصیلات از سال ۱۳۵۵ در دانشگاه تهران ردیف تدریس کرد. او در سال ۱۳۵۸ برای تحصیل در رشتهٔ موسیقیشناسی به دانشگاه پاریس در فرانسه رفت و دکترای خود را نیز از دانشگاه نانت فرانسه گرفت. او هم اکنون عضو هیات علمی و رئیس گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و همچنین عضو هیات علمی دانشکدهٔ موسیقی دانشگاه هنر است.
شهرام ناظری
در 29 بهمن 1328 درکرمانشاه، و در خانوادهای کرُد و آشنا با موسیقی و شعر به دنیا آمد. وی صدای دلنشینش را از پدر و مادر خویش به یادگار دارد و از دوران خردسالی توسط مادرش با شعر و آواز آشنا شد؛ پدرش نیز صدای لطیفی داشت و ضمن آشنایی با گوشهها و ردیفهای آواز ایرانی، سهتار هم مینواخت. وی از سبک قدما و خوانندگان آن دیار به خصوص «شیخ داوودی» خوانندهٔ بزرگ آن زمان بهره گرفته و نیز داشتههایش را در اختیار فرزندش گذاشت.بزرگ این خانواده، استاد حاجی خان ناظری (پرویز خان پورناظری) خود از شاگردان درویش خان و کلنل وزیری بودهاست. اکثر موسیقیدانان کرمانشاه توسط وی با نت و موسیقی اصیل ایرانی آشنا شدهاند.این محیط مناسب هنری موجب شد تا شهرام ناظری بتواند در سن ۹ سالگی اولین برنامهٔ هنری خود را در رادیوی کرمانشاه همراه با تار زنده یاد درویشی، از نوازندگان معروف آن زمان کرمانشاه، اجرا نماید.. وی در سال ۱۳۴۵ برای بهرهگیری از محضر اساتیدی چون عبدالله دوامی، نورعلی خان برومند، عبدالعلی وزیری و محمود کریمی، عازم تهران شد و ضمن بهرهگیری از محضر این اساتید، سهتار را نیز نزد استادان احمد عبادی، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی فرا گرفت. شهرام ناظری به مدت یک سال نیز در تبریز با نوازندگان و موسیقیدانان آن دیار مانند غلامحسین بیگجهخانی و فرنام قیطانچیان که خود از شاگردان اقبال آذر بودند در زمینه موسیقی ایرانی کار کرد.درسال ۱۳۵۴ بنا به پیشنهاد نورعلیخان برومند به استخدام رادیو تلویزیون ایران در آمد و اولین برنامهٔ خود را با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی با مثنوی مولوی و ترانهای از شیخ بهایی اجرا کرد، پس از آن با گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان کار خود را ادامه داد.
جهانگیر ملک
در بیست و نهم بهمن ماه سال ۱۳۱۱ در تهران خیابان ری، به دنیا آمد. مرحوم ملک میگفت:« منزل استاد تهرانی کنار مدرسه ما بود. وقتی استاد در حال تمرین بودند من از دیوار مدرسه بالا رفته و به صدای ساز ایشان گوش میدادم.وقتی که پستچی برای استاد نامه یا بسته ای داشت من خانه را به ایشان نشان می دادم و به بهانه اینکه نامه را به ایشان بدهم داخل منزل می شدم و از استاد تقاضای نواختن می کردم». استاد تهرانی چون از استعداد و علاقه جهانگیر مطلع شد، تدریس تنبک به او را آغاز کرد. ملک در سال 1332 در جمع دوستانهای با علی تجویدی آشنا شد و به درخواست وی قطعهای را اجرا کرد. تجویدی که تحت تاثیر شیوه نوازندگی او قرار گرفته بود، او را به رئیس وقت رادیو، مشیر همایون شهردار معرفی میکند. بنابراین همکاری خود را با رادیو آغاز کرد.. ملک را میتوان یکی از پرکارترین هنرمندان موسیقی ایران برشمرد. برنامه تکنوازان که زیر نظر محمد میرنقیبی اداره میشد و از شماره ۱۰۱ شروع و تا برنامه ۷۷۸ اجرا و ضبط شد؛ در این میان ملک بعنوان نوازنده در حدود پانصد و پنجاه برنامه شرکت داشه است. وی در تاریخ 19 آذر سال ۱۳۸۱ بدرود حیات گفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
پژمان حدادی
در 30 بهمن ۱۳۴۷، در تهران به دنیا آمد. به گفته وی او تمبک را نزد اسدالله حجازی و بهمن رجبی فراگرفت. البته به گفته آقای بهمن رجبی: آقای پژمان حدادی هیچ گاه شاگرد من نبوده است،پس بهتر است بگوییم که ایشان متاثر از مکتب "بهمن رجبی" بوده. وی هم اکنون عضو گروه موسیقی دستان است و همراه این گروه آثار متعددی را ضبط و اجرا نموده است. وی علاوه بر کار با گروههای موسیقی ایرانی اجراهای متعددی با نوازندگان ملل دیگر داشته است
درگذشتگان این ماه
عارف قزوینی
درسال ۱۲۶۱ هجری شمسی در قزوین متولد شد. موسیقی را نزد حاج صادق خرازی فرا گرفت.عارف در سال ۱۳۱۶ ه. ق به تهران آمد و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدین شاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد اما عارف به قزوین بازگشت.عارف در سال ۱۳۰۵ ه. ش به دعوت دوستی به بروجرد رفت تا شرح احوال دورهٔ آزادی خواهی را بنویسد. اما از بروجرد بر اثر حادثهای ناخوشایند (مسموم کردن یکی از سگهای وی و شایعاتی مبنی بر دفن جسد سگ در یک امامزاده) خارج شده و به اراک پناه برد در اراک هم او را راحت نگذاشتند. سپس بیماریش شدت گرفت و حنجرهاش گرفته، از خواندن بازماند و از معالجه ناتوان.سرانجام عارف در سال ۱۳۰۷ جهت معالجه نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه در آنجا ماند. عارف در همدان بیمار، رنج دیده و مایوس بود و از همه جز اندک دوستانی یک دل و صمیمی کناره گرفت و انسانها را شیطان و دروغگو مینامید عارف باقیماندهٔ عمر را در خانهای اجارهای در یک قلعهٔ کوچک در درهٔ مراد بیک با یک کلفت به صورت تبعیدی و خود خواسته سکونت گزید؛ در حالی که دارایی او سه سگ و دو دست لباس کهنه بود. او در سالهای پایانی با فقر دست به گریبان بود و اگرچه دوستان دور و نزدیک به او کمک میکردند، این امر به روح آزادهٔ شاعر لطمه میزد و او را شرمنده میساخت. سر انجام در روز یک شنبه یکم بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی در حالی که عارف ۵۴ سال داشت، مرگ زودرس به سراغش آمد و در کنار آرامگاه بو علی سینا در همدان در خاک آرمید.
داریوش رفیعی
در روز ۴ دی ۱۳۰۶، در بم به دنیا آمد. وی فرزند لطفعلی رفیعی، نماینده مردم بم درمجلس شورای ملی بود. پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در همان شهر در جوانی بهخاطرموسیقی، تحصیل را در بم نیمهکاره گذاشت و به تهران آمد. پر از شور و شوق جوانی بود،قلبی به روشنی آفتاب داشت،وجودش سرشار از احساس بود،قامتی رسا و متناسب داشت،چهره اش،مصداق سبزه کشمیر بود که صدها دل را بزنجیر عشق کشیده بود.با لهجه غلیظ و شیرین کرمانی سخن میگفت و صداقت و پاکی در کلامش تبلور داشت.تازگی به(تهران)آمده بود و کسی او را نمیشناخت.سنین عمرش،بیش از بیست و یکی دو سال را نشان نمیداد.در حرکاتش تصنع و تکلف دیده نمیشد.در سالهای ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ خیابانهای استانبول و نادری و لاله زار،مجلل ترین و آراسته ترین خیابانهای تهران بود…………آن جوان سبزه روی و پر شور کرمانی، ماشین قرمز رنگی داشت و گاه از ساعت ده بامداد که گردش یا خرید یا استراحت در خیابانهای لاله زار و استانبول و نادری آغاز میشد،با اتوموبیل زیبای خود در آن خیابان ها، جولان میداد.کمتر کسی او را میشناخت ولی بعد از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ که بعضی شبها در رادیو آواز میخواند،مردم به تدریج با نام داریوش رفیعی آشنا شدند.پدرش لطفعلی رفیعی در دوره ۱۴ مجلس شورای ملی از شهر بم به نمایندگی انتخاب شده بود و خانه کوچ به تهران آمده بودند.داریوش که در سال ۱۳۲۹ بوسیله دوست و استادش بدیع زاده بطور مستمر در رادیو ایران برنامه اجرا میکرد،سنی حدود ۲۳ سال داشت،در دبیرستان دارائی درس میخواند ولی از سالهایی که صدای گرم و دلپذیرش او را به شهرت رساند،ادامه تحصیل را رها کرد.به صدا و شیوه خوانندگی بدیع زاده به خصوص گشاده رویی و مهربانی او علاقه بسیار داشت و بدیع زاده هم به قدری او را دوست داشت که داریوش در واقع جزو افراد خانواده او درآمده بود و اغلب شبها و روزها در خانه استاد به سر میبرد. پدر داریوش بعد از دوره چهاردهم دیگر نماینده نشد و تا آنجا که بیاد دارم،مدت کوتاهی بعد از دوره چهاردهم گذشت که درگذشت.ظاهرا ثروت نسبتا درخور توجهی از خود باقی گذاشته بود.مادر داریوش بانوی بزرگوار و متشخصی بود،سه پسر داشت که در میان آنان به داریوش بیش از همه علاقه مند بود.او محیط آلوده تهران را نمیشناخت و مسلما نمیدانست که فرزندش روزی در خوانندگی بشهرت میرسد و نمیدانست که این شهرت،برای عزیز ترین فرزندش چه ارمغانی خواهد آورد.با خصوصیاتی که داریوش داشت زنان و دختران بسیاری،بدورش پرسه میزدند ولی او محیط آلوده تهران را نمیشناخت و صداقت و پاکی مردم بم را به تهران مخوف آورده بود.نمیدانست تهران چگونه صیدگاهی است و صیادان چیره دست و نابکار،چگونه بروی هر صید بی گناه و ناآگاهی ،آغوش میگشایند کم کم،پایش به میهمانی های شبانه باز شد، ناگهان سر از محافل رندان درآورد و در زندان فریبکاران و آدمی رویان دیو سیریت،اسیر شد و نمیدانست که:
ای بسا ابلیس آدم رو که هست پس بهر دستی نباید داد دست
روزی به خود آمد که نصیحت همه عالم به گوش او باد بود و دیگر تذکر خیر خواهان که در راس آنها مادر شریف و بزرگوارش قرار داشت،در او تاثیری نمیگذاشت.ابتدا اعتیاد به الکل و سپس ابتلا به مواد مخدر،او را در خود غرق ساخت.در نهایت در روز ۲ بهمن ۱۳۳۷ سن ۳۱ سالگی درگذشت. و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
رضا ورزنده
غلامرضا مرشد ورزنده معروف به رضا ورزنده ، سال ۱۳۰۵ در كاشان متولد شد . پدرش كه با موسيقي بخوبي آشنائي داشت ، از كودكي او را به اين سو كشاند و او نواختن سنتور را مجدانه آغاز كرد. در دهه ۳۰ ، به تهران آمد و در راديو به كار مشغول شد در اين رسانه، او كنار اساتيدي نظير صبا و محجوبي، معلومات خود را اعتلا بخشيد و سبك شخصي سنتورنوازي خود را كاملتر كرد . سنتور او نيز منحصر به فرد بود و اندازهاي متفاوت نسبت به سازهاي مرسوم داشت . هنگام نواختن گاهی، حولهاي روي سيمها انداخته ، آن گاه روي ساز مينواخت . ورزنده با سب و شيوهاي كاملا شخصي مينواخت و در هنر بداهه او را از تواناترین هنرمندان زمان خویش می دانند . توجه به جملات آوازي ، ريزهاي پر ، تحرك بسيار در اجراي جملهها ، سونوريته شفاف اما ويژه و خاص از ويژگيهاي ساز او به شمار ميرود . ساز استاد ورزنده را پدرش ساخته بود . ساز استاد یازده خرک است ولی سمت راست ساز نه خرک میباشد .خرکهای سمت راست به بغل ساز چسبیده و از پایین به تعداد نه خرک تا بالای ساز میباشدولی خرکهای وسط یازده عدد میباشد. سیمها همه سفید میباشد ودر خرک اول چهار رشته سیم وجود داردو در قسمت بم بقیه سیمها سه تایی میباشد در قسمت یازده خرک ساز سیمها پنج رشته میباشد بجز خرک اول از پایین که چهار سیم است . مضرابهای استاد صاف بوده و بدون نمد که در مواردی که استاد می خواستند با ته مضراب روی سیمها میکشیدند و مانند پیانو صدای بسیار زیبا و دلنشین به گوش شنونده میرسید.نکته دیگری از نوازندگی استاد ورزنده اینکه دست خود را روی سیمها میگذاشته و حالت استکاتو را اجرا میکردند.سرانجام این نوازنده توانا در سوم بهمن سال ۱۳۵۵ در حال نواختن سنتور بدرود حیات گفت و مزار ایشان در بهشت زهرای تهران قطعه ی 8 میباشد.
اسد الله ملک
در ۱۴ مرداد سال ۱۳۲۰در محله «دروازه دولت» تهران و در یک خانواده لشت نشایی متولد شد. در ایام کودکی و نوجوانی حدود سه سال شاگرد ابولحسن صبا بود و بزودی جز شاگردان خاص ایشان محسوب شد. او شاگرد اساتیدی چون روح الله خالقی، هنگ آفرین و... نیز بود و به تکمیل آموختههای خویش و تجربه اندوزی مشغول گشت. در اواخر عمر او شروع به ضبط آثار ارکستری خود با سازبندیهای مختلفی (مانند ویلن - عود، ویلن - سنتور - سه تار، ویلن - قانون، ویلن - عود - سنتور و...) کرد که میتوان به کاستهای «نغمه رویایی»، "سمیرا، نغمهها و.... اشاره نمود که هر کدامشان سرشار از قطعات زیبایی برای همنوازی میباشد. اسدالله ملک در 9 بهمن ۱۳۸۰ درگذشت و در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد.
امیرناصر افتتاح
امير ناصر افتتاح در سال 1314 در تهران خيابان مولوي ، كوچه خداياري ديده به جهان گشود ، وي از همان كودكي به نواختن ضرب علاقه زيادي داشت. افتتاح ، اوايل نوجواني ، نزد آقاي هوشنگ مهرورزان كه از شاگردان به نام استاد حسين تهراني بود رفته و با پشتكار و استعداد فوق العاده خود ، مدارج نواختن صحيح ضرب را با پشتكار زياد فرا مي گيرد بعد از تسلط كامل به ضرب هاي مختلف ، در سال 1334 كه بيش از بيست سال از سنش نمي گذشت به راديو راه يافت و در برنامه گلها بنا به دعوت مرحوم پيرنيا همكاري خود را آغاز كرد . افتتاح ، بيشتر دوران عمرهنري خود را با اكبر گلپايكاني ، خواننده به نام گلها سپري كرد و در بسياري از مسافرت هاي داخل و خارج كشور كه از طرف راديو براي شناساندن موسيقي ملي كشور بر پا مي شد با او به كشورهاي : كويت ، آلمان ، انگلستان و بسياري از شهرهاي ايران نظير : شيراز ، اصفهان ، آبادان ، اهواز ، بندر عباس و استان گيلان و مازندران همكاري داشت . وي در عنفوان جواني ، در تاريخ دهم بهمن ماه 1366 به علت فشار روحي و سكته قلبي دار فاني را وداع گفت و در روز 11 بهمن ماه فوق در امامزاده طاهر كرج به خاك سپرده شد.
پرویز یاحقی
پرویز صدیقی پارسی معروف به پرویز یاحقی در سال ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد. پرویز از کودکی نزد دایی خود حسین یاحقی زندگی میکرد و موسیقی را نزد او آموخت. او از کودکی با هنرمندان نامداری نظیر ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، و علیاکبر شهنازی آشنا شد و مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. او در ۹ سالگی در رادیو نوازندگی کرد. پرویز یاحقی را میتوان به جرات اهنگسازی توانمند دانست علی رغم این که او بیشتر حرفه ی نوازندگی را دوست داشت اهنگسازی کامل بود. علت شهرت وی جدا از سبک خاص نوازندگی ، سبک اهنگسازی وی بود به طوری که اکثر اهنگ های ایشان جاودانه شدند یاحقی در چند سال اخر عمر خود به علت مصدومیت از نوازندگی محروم شد و این لطمه روحی شدیدی به او زد. او در 13 بهمن سال 1385 در سن ۷۰ سالگی به علت ایست قلبی در خانهٔ خود در تهران درگذشت. او را در بهشت زهرا قطعه هنرمندان به خاک سپردند.
منابع:
سایت ویکی پدیا
وبلاگ رسمی علی اکبر گلپایگانی
سایت رسمی پژمان حدادی
ماهنامه مقام موسیقی