نظام سیاسی ایران در صورت حذف ریاست جمهوری

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۸ توسط مجلس خبرگان قانون اساسی در ۱۷۵ اصل تصویب شده، همان سال به همه‌پرسی گذاشته شد و نتیجه آن با رای آری مردم، تصویب شد.

در قانون اساسی نخستین انقلاب اسلامی، قوه مجریه شامل رییس جمهور، نخست وزیر و کابینه بود. وجود پست نخست وزیری هم عرض با ریاست جمهوری در این قانون، عملا پست ریاست جمهوری را پستی تشریفاتی می‌کرد. چرا که هیات وزرا را نخست وزیر به مجلس پیشنهاد می‌داد تا از خانه ملت رای اعتماد بگیرد. وزرا و نخست وزیر هم نه در قبال رییس جمهور بلکه مستقیما در برابر مجلس پاسخگو بودند.

 

 

 

در سال 1368 اصلاحاتی در این قانون صورت پذیرفت که طی آن پست نخست وزیری حذف و اختیارات بیشتری به رئیس جمهور داده شد. در این نظام رییس جمهور به صورت مستقیم و هر چهار سال یک بار توسط مردم انتخاب می‌شود.

 

رهبر معظم انقلاب در سفر امسال خود به کرمانشاه سخنانی را درباره امکان تغییر نظام سیاسی کشور مطرح کردند. ایشان گفتند: "در شرایط فعلی نظام سیاسی کشور، ریاستی است و رئیس‌جمهور با انتخاب مستقیم مردم برگزیده می‌شود که شیوه خوب و مؤثری است؛ اما اگر روزی در آینده احتمالا دور، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است، هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد."
پس از این سخنان رهبری موجی از تحلیل‌ها و اطهار نظر‌ها در فضای سیاسی و رسانه‌ای داخل و خارج کشور در گرفت و واکنش‌های متفاوتی را در پی داشت. در ادامه شکل فرضی نظام سیاسی ایران را در صورت حذف ریاست جمهوری را ببینید.

در این مدل مجلس همانگونه که در انتصاب نخست وزیر و کابینه نقش دارد، بر عملکرد آنها نیز نظارت خواهد داشت. به عبارت دیگر کابینه هم باید به نخست وزیر پاسخگو باشد و هم به مجلس. نخست وزیر هم ملزم به پاسخگویی به مجلس خواهد بود. البته این یک مدل فرضی است و بر اساس مجموعه اظهارنظرهای مطرح شده در سخنان سیاسیون است.

 

 

به‌یاد غلامحسین بنان

 

در موسیقی سنتی ایران، "آواز" اهمیت اساسی دارد. آواز خوان در صدر می‌نشیند و نوازندگان می‌کوشند، تا آواز او را به نغمه‌های ساز خود بیارایند.

حال که چنین است، منطق حکم می‌کند که آوازخوان آشنایی عمیق با شعر و توانایی کافی در عرضه موسیقایی آن داشته باشد و درست همین جاست که پای بسیاری از آوازخوانان موسیقی سنتی ایران می‌لنگد.

روح‌الله خالقی، "بی سوادی اغلب خوانندگان" گذشته را سبب اصلی ناتوانی آن‌‌ها می‌داند. اینان معنای شعر را نمی‌فهمیدند، پایبند درست ادا کردن آن نیز نبودند و همه حواسشان را به "چهچه و غلت و تحریر" می‌دادند. از سوی دیگر "رسم زمانه" این بوده که بلند و به اصطلاح "در اوج" بخوانند و فریاد بکشند. با چنین شیوه‌ای، خواننده اگر هم می‌خواسته، نمی‌توانسته "کلمات را درست ادا کند." سبب دیگر "زیر" و "بلند" خوانی آوازخوانان گذشته را باید در نبود خوانندگان زن جستجو کرد. مردان می‌خواسته‌اند در "تعزیه" نقش زنان را نیز ایفا کنند! خالقی می‌گوید آن‌ها که در "مکتب تعزیه" تربیت شده‌اند و "بیشتر علاقه به بلند خواندن داشته‌اند، سبک خواندنشان امروز مطلوب ما نیست."

با این همه، در زمانه ما- در چهل پنجاه سال گذشته- نیز بوده‌اند خوانندگانی که همچنان همان شیوه‌ تعزیه‌ای را ادامه داده‌اند.نخستین کسی که آوازخوانی را از چهارچوب کهنه سنتی به در آورد، در گزینش و عرضه شعر ذوق و سلیقه به خرج داد و با بم خوانی‌های گرم و مخملی خود به آواز سنتی جلوه‌ای تازه بخشید، غلامحسین بنان بود.

زندگی و دستاوردها

 بنان در سال ۱۳۳۶، در یک سانحه اتومبیل، بینایی یکی از چشمان خود را از دست داد

غلامحسین بنان، در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در تهران و در خانواده‌ای اهل هنر و فرهنگ زاده شد. پدرش بنان‌الدوله، از دیوانیان و دارای آوازی خوش بوده و مادرش، که نسب از خانواده قاجار می‌برده، با نواختن پیانو آشنا بود. می‌گویند در خانه آنان چهار پیانو و یک ارگ وجود داشت.

اعضای دیگر خانواده نیز هر یک به شکلی با موسیقی نزدیک بودند. خاله بنان نی می‌نواخته و خواهرانش، از شاگردان تار "مرتضی خان نی‌داود" بودند. زندگی دیوانی و فرهنگی، باعث آشنایی خانواده با بزرگان موسیقی زمان شد. برادران خاندان هنر: آقا حسینقلی، میرزا عبدالله، درویش خان و مرتضی نی داود از میهمانان اصلی مجالس بزم در خانه آن‌ها بود.در چنین فضایی بدیهی است اگر غلامحسین خردسال به موسیقی نزدیک و دلبسته شده باشد. در یکی از جلسات بزم، پدر دریافته که فرزندش صدای خوش را از او به ارث برده است. نتیجه دریافت پدر آن شد که غلامحسین از یازده سالگی، نزد مرتضی نی داود به فراگیری رموز آوازخوانی پرداخت.

از دو تن دیگر به عنوان آموزگاران آواز بنان یاد می‌کنند: ناصر سیف و میرزا طاهر ضیاء رسایی‌، معروف به "ضیاء‌الذاکرین" که این دومی "روضه خوانی" با "بیان جذاب" و "صدای مطلوب" توصیف شده است.

غلامحسین بنان از سال ۱۳۲۱- دو سال پس از بنیاد نخستین فرستنده رادیویی ایران- در این سازمان به کار خواندن پرداخت. عبدالعلی وزیری او را به خالقی معرفی کرد و خالقی آزمایش صدای او را به ابوالحسن صبا سپرد. صبا درآمد سه گاه را که به پایان برد، از بنان خواست، در پی، گوشه "حصار" را بخواند و او آنچنان خوانده و با مهارت به "درآمد" فرود آمده که شگفتی و تحسین صبا و خالقی را برانگیخته است.

"کشف" بنان برای خالقی و دیگر دست اندرکاران موسیقی موهبتی تلقی شد. آنان تازه انجمن موسیقی ملی را بنیاد کرده بودند و به خواننده‌ای چنین خوش صدا و ردیف شناس احتیاج داشتند. ارکستر انجمن با صدای پخته بنان حال و هوای دیگری پیدا کرد. با تبدیل انجمن، به هنرستان عالی موسیقی، بنان نیز از سال ۱۳۳۲ به عنوان آموزگار آواز به استخدام اداره کل هنرهای زیبای کشور درآمد.با بنیاد برنامه "گل‌ها"‌ی رادیو، از سوی "داود پیرنیا"، عرصه تازه و گسترده‌تری برای آوازخوانی‌های بنان پدید آمد. او پانزده سال تمام (۱۳۳۰-۱۳۴۵) پای ثابت در بخش‌های مختلف این برنامه (گل‌های رنگارنگ، گل‌های جاویدان و یک شاخه گل،...) بود. در این برنامه‌ها، استادان طراز اول موسیقی سنتی چون روح‌الله خالقی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی، حسین تهرانی، علی تجویدی، لطف‌الله مجد و..... با او همکاری و همراهی می‌کردند.

 

سرود "ای ایران" ساخته خالقی، با صدای بنان، دلنشین‌ترین یادگاری است که از او به جای مانده است

بنان در آغاز کار در رادیو تنها "آواز" می‌خوانده، ولی چندی بعد به توصیه خالقی که برای اجرای آفریده‌های ارکستری، در جستجوی خواننده‌ای مناسب بوده، پذیرفته که "تصنیف" نیز بخواند و چه خوب که چنین کرده و با خوانده‌های درخشان خود، گنجینه‌ای از آفریده‌های معاصر سنتی را برای ما به یادگار گذاشته است.در این گنجینه بیش از سیصد و پنجاه برنامه آواز و ترانه خوانی بنان را در خود داشته باشد، با آفریده‌هایی از شیدا، عارف، وزیری، خالقی، محجوبی، تجویدی، و معروفی، روبرو می‌شویم که برای ارکستر بزرگ- غالبا از سوی خالقی و معروفی- تنظیم شده‌ و صدای استثنایی بنان، جاذبه ویژه‌ای برای آن‌ها فراهم آورده است. در این میان ترانه‌هایی چون: "حالا چرا" (خالقی- شهریار)/ "روز ازل" (محجوبی- معیری)/ "می ناب" و "جام جم" (خالقی – حافظ)/ و "عاشق شیدا" (تجویدی- منیر طه)/ و "الهه ناز" (محسنی – فکور)، جاذبه‌ای فراگیر و ماندگار پیدا کرده‌اند.

سرود "ای ایران" (خالقی- گل گلاب)، با صدای بنان، در این سال‌ها، دلنشین‌ترین یادگاری است که از او به جای مانده است.

بنان در سال ۱۳۳۶، در یک سانحه اتومبیل، بینایی یکی از چشمان خود را از دست داد و برای حفظ چشم دیگر، به توصیه پزشکان به اروپا سفر کرد. سفری که به گفته خودش، در نحوه اجرای ترانه‌های او نیز موثر افتاده است:

"از ا ین پس آهنگ‌هایی را خواهم خواند که شنونده را به وجد آورد. نه آن که وادار به ریختن اشک نماید."

او از سال ۱۳۴۵ به مرور از حجم خواندن‌های خود کاست و چند سال بعد به "افتخار بازنشستگی" رسید. سبب را خود او برای دوستانش "مدیریت مغرضانه اداره رادیو و اوضاع نابسامان موسیقی ایرانی" عنوان کرد.بنان، سرانجام در هشتم اسفند ماه سال ۱۳۶۴ دار فانی را وداع گفت.

فریدون مشیری، پس از مرگ بنان، "یاد یار مهربان" را سروده که در آن به شماری از ترانه‌های او اشاره شده و "فرهاد فخرالدینی" بر آن آهنگی نهاده که با صدای کاوه دیلمی"- شبیه به صدای جوانی‌های بنان- ضبط شده است:

جویبار نغمه می‌غلتید، گفتی بر حریر/ آبشار شعر، گل می‌ریخت، نغز و دلپذیر

مخمل مهتاب بود این، یا طنین بال قو/ پرنیان ناز آواز سرا پا حال او/

 

گفت‌وگو با محمدرضا لطفی به بهانه اجرای كنسرت همنوازان شيدا

کنسرت محمدرضا لطفی به همراه گروه بزرگ همنوازان شیدا به خوانندگی علیرضا فریدون‌پور در تاریخ‌های 25، 26 و 27 آبان‌ماه طی سه شب در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران برگزار می‌شود. این کنسرت در دو بخش بداهه‌نوازی و گروه‌نوازی برپا خواهد شد که در بخش نخست محمدرضا لطفی با اجرای قطعاتی در دستگاه‌های مختلف به تک‌نوازی می‌پردازد. همچنین در بخش دوم کنسرت، گروه بزرگ همنوازان شیدا که متشکل از گروه بانوان و گروه همنوازان شیدا است به صحنه می‌روند و قطعاتی را به صورت چند صدایی در دستگاه همایون اجرا می‌کنند. به همین بهانه روزنامه اعتماد مصاحبه ای با محمدرضا لطفی داشته است که در ادامه می توانید آنرا بخوانید.

 

ادامه نوشته

دیکتاتورهای هم سرنوشت

از دیکتاتورهای اروپایی تا سرهنگ قذافی سرنوشتی مشابه در انتظار دیکتاتورها بوده است

 

 

معمر قذافی

لیبی

از 1969 تا 2011.وی 27 ساله بود که بر مسند قدرت در لیبی تکیه داد و در بیستمین روز از نوامبر در حالی که در کانال آب پنهان شده بود توسط مخالفان بازداشت و به ضرب گلوله ای نامعلوم کشته شد و در مکانی نامعلومی دفن شد.

صدام حسین

عراق

آمریکایی‌ها پس از حمله به عراق در دسامبر 2003 صدام را از سوراخی که در آن پنهان شده بود بیرون کشیدند. سه سال پس از این تاریخ به دار مجازات آویخته شد و جسدش در تکریت شهر محل تولدش دفن شد.            

آدولف هیتلر

آلمان

7 می 1945 پایان زندگی مردی بود که بسیاری برای مردنش دست به دعا بردند. مردی که نامش با خشونت در تاریخ اروپا گره خورد.       

بنیتو موسولینی

ایتالیا

1922 تا 1944. پارتیزان های کمونیست او را در آوریل 1945 اعدام انقلابی کردند و جسدش برای چند روز از پا اویزان بود. تایم او را غده سرطانی خواند که اروپا را بیمار کرد.

پل پوت

کامبوج

نخست وزیر کامبوج از 1975 تا 1979. بیش از 1 میلیون نفر در این فاصله زمانی کشته شدند. وی در سال 1998 در سن 73 سالگی به مرگ طبیعی فوت کرد.

ایدی امین

اوگاندا

1971 تا 1979. از اوگاندا فرار کرده به لیبی و سپس عربستان رفت.در سال 2003 میلادی هم بدون کوچکترین محاکمه ای فوت کرد.

موبوتو سه سه سکو

کنگو

1965 تا 1997. حقوق بشر و آزادی بیان قربانیان سالهای حضور وی در قدرت بودند.در 1997 در مراکش در تبعید درگذشت.           

نیکلای چائوشسکو

رومانی

1965 تا 1989. وی با هجوم مردم رومانی مجبور به فرار با هلیکوپتر شد. وی و همسرش بلافاصله پس از صدور حکم اعدام در صحن دادگاه تیرباران شدند.                     

اسلوبودان میلوسویچ

صربستان

13 سال استبداد و کشته شدن بیش از 200 هزار نفر در جریان چهار جنگ. در سال 2006 در سلولش فوت کرد.

ژان کلود دووالیه

هائیتی

1971 تا 1986. وی جوانترین رئیس جمهور تاریخ بود که در روزگار دست و پنجه نرم کردن مردمانش با فقر زندگی مرفهی برای خود دست و پا کرده بود. وی در سال 2011 ناگهان به کشورش بازگشت و در حال حاضر با اتهام فساد روبه رو است.  

فردیناند مارکوس

فیلیپین

1964 تا 1984. وی هنگان خروج از کشورش 24چمدان پر از شمش طلا را با خود خارج کرد.سه سال پس از فرار در هاوایی در تبعید فوت کرد.

حسنی مبارک

مصر

1981 تا 2011.بهارعربی در این سال وی را خانه نشین کرد. او در حال حاضر در بیمارستانی در شرم الشیخ نگهداری می‌شود.

فولخنثیو باتیستا

کوبا

1952 تا 1959. در دوران حکومت باتیستا، سراسر کوبا به دلیل حضور مستمر توریست‏های امریکایى به عنوان تفریحگاه ارزان و دائمی، پر از مراکز فساد، اعتیاد، قمار و سایر انحرافات اخلاقی بود.

آنتونیو اولیویرا سالازار

پرتغال

از 1932 تا 1970. یک حکومت دیکتاتوری را که از فاشیسم ایتالیایی الهام می‌گرفت در پرتغال برپا داشت. دیکتاتوری سالازار مانند دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا متکی به ارتش و اقتدار اخلاقی کلیسای پرتقال بود.            

فرانسیسکو فرانکو

اسپانیا

از 1939 تا 1975. رژیم فرانکو یک دیکتاتوری انعطاف‌پذیر سوسیالیستی مصلحت‌گرا، فرصت‌طلب و طرفدار اصالت سود بود، هر چند در دهه شصت فشار بر مردم کمتر شد اما در طول سال‌های سیاه سلطه فرانکو همیشه فضای اختناق و عوام فریبی وجود داشت. مخالفان یا اعدام می‌شدند و یا تبعید، به گواهی محققان در سال‌های 1944-1939تعداد اعدامهای سیاسی به رقم 192648نفر رسید.   

 

تصنیف سخن عشق؛ صدای پدر همراه با پسر و دختر

تصنیف سخن عشق که بر روی شعر استاد سخن؛سعدی علیه الرحمه برای اولین بار در کنسرت استاد با گروه آوا در مرداد ۱۳۸۶ به صورت همخوانی با همایون اجرا شد.بعدها این تصنیف همراه با گروه شهناز همراه با صدای مژگان شجریان در ۱۴ فروردین ۱۳۸۹ مجدد اجرا گردید.شنیدن این تصنیف همراه با صدای استاد و فرزندان خالی از لطف نیست.. 

 

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم
گر چنانست که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
درم از دیده چکانست به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

 

 دریافت تصنیف سخن عشق با صدای استاد شجریان و همایون - کنسرت مرداد ماه ۱۳۸۶ 

 

دریافت تصنیف سخن عشق با صدای استاد شجریان و مژگان - کنسرت لندن؛۱۴ فروردین ۱۳۸۹