روزی که گذشت سالروز درگذشت رضا ورزنده بود. هنرمندی که متاسفانه در این گمنام بازار اساتید و هنرمندان موسیقی؛ توانایی ایستادن در صدر این فهرست معرفی نشدگان هنرمندان موسیقی را داراست. همچنین استاد شجریان اولين آواز خود را سال ۱۳۴۶ در راديو به همراه سنتور مرحوم ورزنده اجرا كرده اند. استاد شجریان در نوشته ای در مورد ورزنده و شنیدن خبر درگذشت ایشان چنین می گویند:

 

صبح ساعت نه بود که ابتهاج تلفن کرد و با تاسف گفت:«آقای شجریان! خبر بدی برایت دارم.» گفتم:«چه شده؟» گفت:«دیشب رضا ورزنده فوت کرد.» برایم باور کردنی نبود. چون روز پیش در رادیو به ابتهاج گفته بودم :«آقا چند سال است که برنامه ای با ورزنده نداشته ام. لطفا اولین برنامه ام را با ایشان بگذارید.» ابتهاج هم استقبال کرد و گفت:«بله. راستی در گل های تازه اصلا با ورزنده برنامه نداشته ای. یکشنبه عصر که قرار ضبط داریم ورزنده را دعوت خواهم کرد.» از ابتهاج پرسیدم:«به چه علتی فوت شده؟» گفت :«در یک مهمانی سکته کرده.» بعد اضافه کرد:«همه را باید خبر کنیم و فردا جنازه اش را تشییع کنیم و به خاک بسپاریم.با هم در تماس باشیم.من به سراغ خانواده اش می روم تا ببینم کجا می خواهند دفنش کنند.» آن روز خیلی پکر بودم.تمام خاطراتی که با ورزنده داشتم همه جلو چشمانم رژه می رفت. ورزنده پنجاو چهار سال بیشتر نداشت. در نوازندگی سنتور هم خیلی توانا و سریع الانتقال بود و در همکاری و همنوازی و بداهه نوازی مطلب را زود می گرفت و هماهنگ می شد. من شیوه ی نوازندگی اش را خیلی دوست داشتم. از همه مهمتر اینکه انسان خوب و بی آزاری بود.آن روز دلم می خواست گریه کنم. ساعت هشت شب به اتاقم رفتم، سنتور را پیش کشیدم و به یاد او مقداری زدم و گریستم.بعدا تا نیمه های شب با یاد او و تاملات روحی ام بیتوته کردم و خوابیدم.

 

 

منبع: کتاب لطیفه نهانی