شعر " ه.ا.سایه " برای استاد
شاعر توانمند روزگارمان " ه.الف.سایه " که به قول نازنین دکتر " شفیعی کدکنی " جرقه ای از حافظ است که به زمانه ما پرتاب شده است، این غزل را در روزی از روزهای سال 1368 که هر دو در آلمان بودند و شجریان در دیدار از شاعر تاخیر کرده بود سرود .
آیینه عیب نما
رفتی ای جان و ندانیم که جای تو کجاست مرغ شب خوان کجایی و نوای تو کجاست
آن چه بیگانگی و این چه غریبیست که نیست آشنایی که بپرسیم سرای تو کجاست
چه شد آن مهر و وفایی که من آموختمت عهد ما با تو نه این بود،وفای تو کجاست؟
مردم دیده صاحب نظران جای تو بود اینک ای جان نگران باش که جای تو کجاست؟
چه پریشانم از این فکر پریشان شب و روز که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست؟
چه کنی بندگی دولت دنیا ای کاش به خود آیی و ببینی که خدای تو کجاست
هنر خویش به دنیا نفروشی،زنهار گوهری در همه عالم به بهای تو کجاست
گرچه مشاطه حسنت به صد آیین آراست صنما آیینه عیب نمای تو کجاست؟
زیر سر پنجه گرگیم و جگرها خون است ای شبان دل ما ناته نای تو کجاست
کوه از این قصه پر غصه به فریاد آمد آه و آه از دل سنگ تو، صدای تو کجاست؟
دل ز غم های گلوگیر گره در گره است "سایه" آن زمزمه گریه گشای تو کجاست؟
پور تراب،شجریان،ابتهاج،شفیعی کدکنی در کنسرت علیزاده با گروه هم آوایان - شهریور ۱۳۸۶
شجریان،ابتهاج قبل از کنسرتهای اروپایی استاد با گروه شهناز در آلمان - شهریور ۱۳۸۸