من، خاك پاي مردم آزاده توام
فرياد عشقِ از نفس افتاده توام
آيينه‌دار چهره رنجيده غزل
دلواپس جماعت دلداده توام
گفتي كه: سرِ عشق بگوييد و بشنويد
من، زيرِ تيغ خوانده آماده توام
شيرين و تلخ، هر چه بخوانم، نواي توست
تكرارِ سخت شور و شرِ ساده توام
انگار در تمامِ سفرهاي زندگي
با كوله بارِ ياد تو در جاده توام
بالاتر از هر آنچه به من داده روزگار
من، خاك پاي مردم آزاده توام